🌈 ما گير كرديم بين نسل لاله زار و نسل تلگرام و اینستاگرام
ما ماهواره نداشتیم...! ما را رستوران نمی بردند که بدانیم جوجه کباب چه شکلی است...! ما حتی اگر گرسنه هم نبودیم می بایست دریک ساعت خاص، سر سفره مینشستیم...خوشمزه نیست یا دوست ندارم، جوابش سنگ سیاه بود... ما لباس برادر و خواهرهای بزرگترمان رابا شوق و ذوق میپوشیدیم... ما یک کیف مدرسه را چند سال استفاده میکردیم... ما خیلی قانع بودیم به خدا...! بی حجاب ترین تصاویر عمرمان عکس خانم های دامن پوشیده بود توی مجله های قدیمی...یا زنانی که موهاشان باز بود توی کتاب های آموزش زبان انگلیسی..!! زنهای فیلمهای تلوزیون ما توی خواب هم روسری سرشان می کردند و مانتوهای بلند میپوشیدند...حتی توی کتابهای علوممان هم با حجاب بودند...!
ما فکر می کردیم بابا مامان هایمان ما را با دعا کردن به دنیا آورده اند...!!!ما اصلا انگار که توی باغ نبودیم.... عاشق که می شدیم، رویا می بافتیم...
موبایل نداشتیم که اس ام اس بدهیم...!
ما خودمان خودمان را شناختیم! بدنمان را... جنسیتمان را... یواشکی و در گوشی آموختیم...! با ترس و دلهره. این حرف ها زشت بود... هیچکس یادمان نداد...!!!!
و حالا...گیر افتاده ایم بین دو نسل!! که انگار زبان ما را نمیفهمند....نسلی که عشق و حال هایشان را توی دیسکو ها و کاباره های لاله زار کرده بودند...و الان تمام آن کارها برای ما منع شده...و نسل بعد ما که دارد با اینستا و تلگرام و توییتر و اینترنت بزرگ میشوند... و نمیتوانیم هیچ نصیحتی به آنها بکنیم...
خدای من، چرا هیچکدامشان مارا نمی شناسند و نمی فهمند!!!!!
سلامتی نسلی که تفاوت فاصله اش با دهه ی قبل و دهه ی بعدش، یک مرتبه هزارسال شد!!!
👉👉
@otizem