تاریخچه چگونگی تلاش جهت منسوخ کردن زبان #تورکی و جانشین کردن اجباری زبان فارسی در تاریخ معاصر #ایران
کشمکش تورک و تاجیک
(که از قرن پیش فارس نامیده میشود) تاریخی هزاران ساله در منطقه دارد که به دلایل گوناگون نظیر کثرت جمعیتی و روحیۀ جنگاوری معمولاً تورکها دست بالا را داشتند ، اما با ورود عناصر غربی در دوران معاصر ، این کشمکشها و هژمونی موجود نیز سمت و سویی دیگر و جدید یافت.
تا دورۀ محمدشاه قاجار ، در کشمکش قومی ـ ملی بین درباریان تورک و فارس (تاجیک) معمولاً جناح تورک بر دربار حاکم بود ، اما با شروع پادشاهی ناصرالدین شاه ، جناح فارس (تاجیک) و فارسگرا دست بالا را در دربار قاجار کسب کرد تا جایی که توانست امیرکبیر تورکگرا را با دسیسههای مهدعلیای فارسگرا و توطئههای انگلستان به قتل رسانده و جناح تورک را از دربار قاجاری تصفیه کند .
با ظهور جنبش مشروطه ، فارسها " تاجیکها " و فارسگرایان علاوه بر دربار ، دیگر ارکان و بدنۀ دولت قاجاری را نیز به قبضۀ خود در آوردند و برای اولین بار در تاریخ ، توانستند ـ به جز پادشاه و دایرۀ کوچک وفادارانش ـ بر دربار و کل دولت ایران حاکم شوند .
این نوحاکمان که قرنها تحت حاکمیت تورکها زیسته بودند ، در آغاز به سبب مصلحتگرایی و بیتجربگی و نداشتن اعتماد به نفس به ستیز علنی با زبان ، هویت و ملت تورک در سطح دولت و به طور رسمی نپرداختند ویا به آن جسارت نکردند .
اما مقامات عالی رتبه فارس (تاجیک) و فارسگرا پس از تثبیت موقعیت برترشان در دولت و جامعه ، مطمئن شدن از نبود شعور ملی تورک در میان نخبگان و تودۀ تورک بویژه در مرکز آزربایجان ، و در نتیجه تقویت اعتماد به نفسشان ، در اولین حمله تدریس زبان فارسی در مدارس را اجباری و تحصیل به زبان تورکی را ممنوع کردند .
این حرکت فارسی ـ تاجیکی ، با مقاومت مظفرالدین شاه ، پادشاه تورکگرا و دموکرات قاجار روبرو شد .
فارسگرایان همچنین مایل بودند اصل رسمیت زبان فارسی را در قانون اساسی مشروطه و متمم آن بگنجانند .
اما بیمناک از مخالفت قطعی مظفرالدین شاه و در نتیجه امضا نشدن آن ، پیگیر جدی این امر نشدند .
به عبارت دیگر ، در سایه مظفرالدین شاه ، قانون اساسی مشروطه و متمم آن بیطرفی زبانی را مراعات نمود .
حملۀ دیگر فارسگرایان با خیانت انجمن ایالتی آزربایجان صورت گرفت .
این انجمن با گذاردن شرط دانستن زبان فارسی و سواد فارسی برای انتخاب شدن در قانون ایالتی پیشنهادی خویش ، برای نخستین بار در تاریخ ایران ـ کشوری با پادشاهی تورک و اکثریت جمعیتی تورک ـ به زبان فارسی موقعیت زبان رسمی قانونی (دو ژور) و انحصاری عطا کرد و بدینترتیب سیاست آسیمیلاسیون اجباری ، روند زبانکشی و تورکزدایی دولتی ـ رسمی در ایران را آغاز نمود .
(بسیاری از سران انجمن آزربایجان در تهران و انجمن ایالتی آزربایجان در #تبریز ، بعدها مواضع پانایرانیستی اتخاذ کرده و به حامیان فعال دولت تورکستیز پهلوی تبدیل شدند).
با اینهمه ، علیرغم اجباری بودنِ ظاهریِ تدریس به زبان فارسی پس از مشروطه ، عملاً اكثر نخبگان و متمولین تورک و مطلق تودۀ مردم تورک در آزربایجان هیچ علاقهای به زبان و فرهنگ فارسی " تاجیکی " ، یادگیری آن و تحصیل به زبان فارسی " تاجیکی " از خود نشان نمیدادند .
وضعیت به همین منوال بود تا کودتای سوم حوت (اسفند) ١٢٩٩ (١٩٢٠) رضاخان پیش آمد و منجر به تغییر تیپولوژی ملی دولت ایران از تورک به ایرانی ـ فارسی شد .
پس از کودتای سوم حوت ( اسفند) ۱۲۹۹، دولت جدید ایران که به جز احمدشاه و اطرافیانش از صدر تا ذیل در تسلط مطلق فارسگرایان و آریاپرستان در آمده بود ، تصمیم به " منسوخ کردن زبان تورکی ، تغییر دادن زبان تورکها از تورکی به فارسی و تبدیل زبان فارسی به زبان حقیقی آزربایجان در مدت اندک ' گرفت و مشخصاً از سال ١٣٠٢ شروع به اتخاذ تدابیر و انجام اقدامات عملی در این راستا کرد .
در دورۀ مذکور مهمترین اقدامات و تدابیر دولت کودتا برای نیل به هدفِ " منسوخ ساختن زبان تورکی در مدت اندک " ، عبارت بود از :
۱. تأسیس و گسترش شبکۀ مدارس فارسیزبان در مناطق ملی تورک بخصوص آزربایجان
۲. اجباری نمودن تعلیم و تدریس به زبان فارسی
۳. تبعید معلمین و مأموران تورک و تغییر آنها با معلمین و مأموران فارس
۴. قدغن نمودن تحصیل و جلوگیری از تدریس به زبان تورکی
۵. ممانعت از نشر و چاپ کتب تورکی
۶. جلوگیری از ورود نشریات و مکتوبات تورکی از #ترکیه و #آزربایجان .
👇
@ozgurlukharayi🇦🇿🇹🇷