قبل این جریانات هروقت بخاطر درس یا دعوا یا هرچیز دیگهیی ناراحت میشدم، تراپی این بود که پاشم خط چشم بکشم به آینده فکر کنم و تصمیم بگیرم جاری باشم.
ولی راستش الان احساس شرمندگی ازینکه غذا میخورم و راه میرم،ازینکه میخندم،ازینکه زندگیم میگذره، ازینکه گاهی احساس آرامش میکنم، حتی برای نفس کشیدن هم احساس شرمندگی دارم.