یادداشتهای سید احمدرضا قائممقامی dan repost
Varia
این چند یادداشت حاوی چند مطلب جدا از هم است که بعضی را در داخل جلد مجموعهٔ مقالات استاد هنینگ یادداشت کرده بودهام و بعضی را در جایی دیگر. این جا تکرار میشود که فراموش نشود (آنچه این جا میآید همه از استاد هنینگ نیست و قدری تفصیل پیدا کرده).
۱. غزنه. میدانیم که غزنه صورتی دیگر از نام گنجه یا گنزه است و لابد یکی از چندین شهری بوده که گنج شاه، یعنی خزانهٔ شاه، در آن بوده. با آنکه غزن به معنای گنج در سغدی هم هست، زبانی که باید منشأ نام شهر غزنه را در آن جست احتمالاً زبان بلخی است که در آن هم گنج را غزن میگفتهاند.
۲. برخی به معنای قربان را ممکن است بتوان احتمال داد که صورت پرخی نیز میداشته. این را به اتکای پرخیِ سغدی میتوان حدس زد. اما اصل کلمه ظاهراً apa-xraya است (نه apa-xrī، چون برخی به هر دو معنی ظاهراً به یاء مجهول تلفظ میشده؛ برخی به معنای جزئی از چیزی یعنی یک برخ) و چون در بلخی صورت اَبَخریگ نیز دارد، اگر کلمه را دخیل از سغدی در فارسی ندانیم، همان تلفظ برخی (به b) بایست درستتر باشد.
۳. زده. زده به معنای مسکوک در مورد زر و سیم مشهور است. بیت مشهور رودکی را هنوز گروهی چنین میخوانند: سپید سیم رده بود و درّ و مرجان بود. زر زده در بلخی نیز به چند صورت کاربرد دارد، از جمله به صورت
zarozidago.
۴. کید. از کید هندو، یعنی جادوگر هندو یا ملایان هندیِ توانا بر پیشگویی و جادوی، ظاهراً مقصود ملایان پرستندهٔ خدای ژون در زابلستان است. زابلستان در جزء هند یا ثغر آن بوده. در اسناد بلخی نیز این کید کاربرد دارد.
۵. پساوند. پساوند، که در دورهٔ معاصر پسوند و به قیاس پیشوند و میانوند را از آن ساختهاند و سپس کلمهٔ وند را از آن انتزاع کردهاند، ظاهراً ساخته شده است از پس و اوند که گونهٔ دیگر پسوندِ وند است، یا ساخته شده است از پسا (مثلاً در پساگریو، به معنای ولی عهد و جانشین، یا پسادر به معنای بعدتر در ایرانیِ میانه) و پسوند وند. در واقع وند در آخر این کلمه کلمهای مستقل نیست. پس وند به معنای affix ساختی درست ندارد. نمونهای دیگر از لغات تازهساز، که گرچه کاملاً بر مبنای اصول درست ساخته نشدهاند، خوشساختند و رایج شدهاند.
این چند یادداشت حاوی چند مطلب جدا از هم است که بعضی را در داخل جلد مجموعهٔ مقالات استاد هنینگ یادداشت کرده بودهام و بعضی را در جایی دیگر. این جا تکرار میشود که فراموش نشود (آنچه این جا میآید همه از استاد هنینگ نیست و قدری تفصیل پیدا کرده).
۱. غزنه. میدانیم که غزنه صورتی دیگر از نام گنجه یا گنزه است و لابد یکی از چندین شهری بوده که گنج شاه، یعنی خزانهٔ شاه، در آن بوده. با آنکه غزن به معنای گنج در سغدی هم هست، زبانی که باید منشأ نام شهر غزنه را در آن جست احتمالاً زبان بلخی است که در آن هم گنج را غزن میگفتهاند.
۲. برخی به معنای قربان را ممکن است بتوان احتمال داد که صورت پرخی نیز میداشته. این را به اتکای پرخیِ سغدی میتوان حدس زد. اما اصل کلمه ظاهراً apa-xraya است (نه apa-xrī، چون برخی به هر دو معنی ظاهراً به یاء مجهول تلفظ میشده؛ برخی به معنای جزئی از چیزی یعنی یک برخ) و چون در بلخی صورت اَبَخریگ نیز دارد، اگر کلمه را دخیل از سغدی در فارسی ندانیم، همان تلفظ برخی (به b) بایست درستتر باشد.
۳. زده. زده به معنای مسکوک در مورد زر و سیم مشهور است. بیت مشهور رودکی را هنوز گروهی چنین میخوانند: سپید سیم رده بود و درّ و مرجان بود. زر زده در بلخی نیز به چند صورت کاربرد دارد، از جمله به صورت
zarozidago.
۴. کید. از کید هندو، یعنی جادوگر هندو یا ملایان هندیِ توانا بر پیشگویی و جادوی، ظاهراً مقصود ملایان پرستندهٔ خدای ژون در زابلستان است. زابلستان در جزء هند یا ثغر آن بوده. در اسناد بلخی نیز این کید کاربرد دارد.
۵. پساوند. پساوند، که در دورهٔ معاصر پسوند و به قیاس پیشوند و میانوند را از آن ساختهاند و سپس کلمهٔ وند را از آن انتزاع کردهاند، ظاهراً ساخته شده است از پس و اوند که گونهٔ دیگر پسوندِ وند است، یا ساخته شده است از پسا (مثلاً در پساگریو، به معنای ولی عهد و جانشین، یا پسادر به معنای بعدتر در ایرانیِ میانه) و پسوند وند. در واقع وند در آخر این کلمه کلمهای مستقل نیست. پس وند به معنای affix ساختی درست ندارد. نمونهای دیگر از لغات تازهساز، که گرچه کاملاً بر مبنای اصول درست ساخته نشدهاند، خوشساختند و رایج شدهاند.