?ѕυѕнα cυтιє? dan repost
خلاصه ای از مانگا باحجابانه دفترچه سرنوشت ساز / دبیرستان تقوی *^*🌸
حتما بخونید پشیمون شدی تف کن تو صورتم •-• 🪐
ی توضیح کوچیک در مورد این مانگا:
دفترچه هایی سراسر کشور وجود دارن ک میتونن از طریق اونا مردم رو کنترل کنن. اسامی همه آدما تو ی دفترچه های خاصی نوشته شده و نویسنده (یا صاحب بهشون دستور انجام کار رو میده) وظایفش رو توی دفترچه مینویسه.
هرچند که هیچکی از این راز خبر دار نیس جز اعضای یتیم خونه دِستنی ( یعنی همون سرنوشت)
مدیر این یتیم خونه برای بچه هایی ک اونجا پرورش میداده سنگ تموم میذاشته و بهشون یاد میداده چطوری با دفترچه ها کار کنن ( ینی فک کن چهار تا بچه مارو کنترل میکردن :| 🤦🏻♀)
وقتی این بچه ها به کلاس هفتم میرسیدن میفرستادنشون تو مدارس مختلف تا اونجا آزمایشی بچه ها و معلمارو با دفترچه هاشون کنترل کنن. تو دبیرستان تقوی و هم یکی از نویسنده ها گند میزنه و معلمی ب اسم آمای سنسه متوجه راز بزرگ دفاتر میشه •.•
هیچی دیگه مدیره یتیم خونه میوفته ب جونش
آمای هم جون دس تنها بوده از بقیه دانش آموزاش کمک میخواد
ووووو اونجاس ک روی سگ مدیر یتیم خونه رو میبینیم =^=✨
اون ن ب بچه های پرورشگا خودش رحم میکنه ن ب بچه های مردم. هم اونی ک گند زده و هم اونایی ک راز دفترچه رو میدونستن رو میکشه ولی چرا به آمای سنسه آسیب نرسوند؟ 🤨
خلاصه آمای بیچاره ۶ سال این راز مزخرف رو تو سینه اش حبس کرد تا اینکه ی روز با ی دانش آموز ک اشتباهی از طریق دفترچه عاشقش شده بود (کوچان جیساکی)
*همون دختره با ابروهای پف پفی*
آشنا شد و چون ک خیلی دختر رو مخ و کنه ای بود ب عنوان طعمه ازش استفاده کرد و قضیه رو بهش گفت.
ولی برعکس مدیر یتیم خونه ب جایی ک عصبانی بشه خوشحال شد انگار برگ برندشو پیدا کرده.... :|
آمای فکر میکرد اون ی دختر ساده و دست پا چلفتی و ضعیفه ولی بعد کلا پشیمون شد چون
کوچان جز ۱۲ ژمه(بعدا میگم چین) و ی نفرین فوق العاده خطر ناک داره.
خب نصفش رو گفتم ولی باقیش با شما😹☔️
ژانر: 🦋درام❀ 🦋مدرسه ای❀ 🦋ترسناک❀ 🦋عاشقانه❀
پ.ن🐍 حالا تا اینجا ک خوندید این قشنگ تره یا در مسیر خانه؟🌿
🐾|• #ѕαѕнιco_cнαɴ
حتما بخونید پشیمون شدی تف کن تو صورتم •-• 🪐
ی توضیح کوچیک در مورد این مانگا:
دفترچه هایی سراسر کشور وجود دارن ک میتونن از طریق اونا مردم رو کنترل کنن. اسامی همه آدما تو ی دفترچه های خاصی نوشته شده و نویسنده (یا صاحب بهشون دستور انجام کار رو میده) وظایفش رو توی دفترچه مینویسه.
هرچند که هیچکی از این راز خبر دار نیس جز اعضای یتیم خونه دِستنی ( یعنی همون سرنوشت)
مدیر این یتیم خونه برای بچه هایی ک اونجا پرورش میداده سنگ تموم میذاشته و بهشون یاد میداده چطوری با دفترچه ها کار کنن ( ینی فک کن چهار تا بچه مارو کنترل میکردن :| 🤦🏻♀)
وقتی این بچه ها به کلاس هفتم میرسیدن میفرستادنشون تو مدارس مختلف تا اونجا آزمایشی بچه ها و معلمارو با دفترچه هاشون کنترل کنن. تو دبیرستان تقوی و هم یکی از نویسنده ها گند میزنه و معلمی ب اسم آمای سنسه متوجه راز بزرگ دفاتر میشه •.•
هیچی دیگه مدیره یتیم خونه میوفته ب جونش
آمای هم جون دس تنها بوده از بقیه دانش آموزاش کمک میخواد
ووووو اونجاس ک روی سگ مدیر یتیم خونه رو میبینیم =^=✨
اون ن ب بچه های پرورشگا خودش رحم میکنه ن ب بچه های مردم. هم اونی ک گند زده و هم اونایی ک راز دفترچه رو میدونستن رو میکشه ولی چرا به آمای سنسه آسیب نرسوند؟ 🤨
خلاصه آمای بیچاره ۶ سال این راز مزخرف رو تو سینه اش حبس کرد تا اینکه ی روز با ی دانش آموز ک اشتباهی از طریق دفترچه عاشقش شده بود (کوچان جیساکی)
*همون دختره با ابروهای پف پفی*
آشنا شد و چون ک خیلی دختر رو مخ و کنه ای بود ب عنوان طعمه ازش استفاده کرد و قضیه رو بهش گفت.
ولی برعکس مدیر یتیم خونه ب جایی ک عصبانی بشه خوشحال شد انگار برگ برندشو پیدا کرده.... :|
آمای فکر میکرد اون ی دختر ساده و دست پا چلفتی و ضعیفه ولی بعد کلا پشیمون شد چون
کوچان جز ۱۲ ژمه(بعدا میگم چین) و ی نفرین فوق العاده خطر ناک داره.
خب نصفش رو گفتم ولی باقیش با شما😹☔️
ژانر: 🦋درام❀ 🦋مدرسه ای❀ 🦋ترسناک❀ 🦋عاشقانه❀
پ.ن🐍 حالا تا اینجا ک خوندید این قشنگ تره یا در مسیر خانه؟🌿
🐾|• #ѕαѕнιco_cнαɴ