نقش کانت در ترويج نژادپرستي افراطي
جان ميکلسن در مقدمة خود بر کتاب «پژوهش جديد پيرامون نظرية نژادي کانت» (2013) آثاري جديد را معرفي مي کند که در آنها از نقش کانت در ترويج افراطي ترين نوعِ نژادپرستي بحث شده است. بر اساس اين گزارش کانت در انسانشناسي خود تحت تأثير روسو تا آنجا به اصالت و محوريتِ انسانِ اروپايي باور داشت که حتي «انسانيتِ ديگران را انکار کرد.»
او بعد از آنکه تکنيک، کار و اخلاق را به عنوان ويژگي هايي انساني معرفي کرد، اين ويژگي هاي را خاص به نژاد سفيد دانست. از نظر او نژاد سفید تجلی ایده آل انسانیت است و فقط این نژاد است که می تواند همواره به سوي کمال حرکت کند. نژادهاي غیر سفید، یعنی نژادهاي امریکایی، سیاه پوستان و هنديها نه تنها اخلاقی نيستند بلکه حتي استعداد اخلاقی زيستن را نيز ندارند.
تنها نژاد سفید میتواند استعداد اخلاقی داشته باشد. بومي هاي امریکا چون فاقد هرگونه استعداد انسانی هستند، لذا واقعاً انسان نیستند. سیاه پوستان نیز، از آن جایی که سخت با طبیعت درگیر هستند و کار میکنند، داراي استعداد تکنیکی هستند. اما آنها را نمی شود به صورت انسانهاي اخلاقی پرورش داد. فقط میتوان از آنها نوکرهاي بسیار خوبي ساخت.
هندي ها نيز به دليل فقدان دسترسی به مفاهیم عقلانی انتزاعی، هرگز به سطح اخلاق و آزادي دست نمی یابند.
هيوم نيز در کنار روسو، در گرايش کانت به نژادپرستي نقش داشت. او نيز بومي هاي آفريقا را مادونِ انسان مي دانست.
از نظر او عدالت تا جايي خوب است که براي انسان مفيد باشد و بنابراين اگر موجوداتي ضعيفتر از انسان وجود داشته باشند ما هيچ تعهد اخلاقي نسبت به آنها نداريم و آنها بر اساس ارادة معطوف به قدرت محکوم به تبعيت محض از ما هستند.
«ما و آنان بر روي هم يک جامعه را تشکيل نمي داديم تا از اين رهگذر درجاتي از عدل و انصاف لازم آيد، بلکه هر چه بود فرمان فرمايي مطلق در يک سو و تبعيت محض در سوي ديگر بود. هر چه ما اراده کنيم آنان بايد بلافاصله اجرا کنند ... محدودگري به نام عدالت و ذي حقيت که به کلي بي فايده است، هيچ جايي در چنين هم زيستي نابرابري نخواهد داشت.»
او حيوانات، بومي هاي وحشي و زنها را به عنوان موجوداتي که مادون انسان تلقي شده اند معرفي مي کند و در خصوص برتري اروپايي ها مي نويسد:
«برتري عظيم اروپاييان متمدن بر بوميان وحشي ما را وسوسه مي کند تا خود را نسبت به آنان داراي همان جايگاه بشناسيم و در چگونگي برخورد با آنها خود را از همة دغدغه ها و الزامهاي عدالت و حتي انسانيت مستخلص بدانيم.»
ادامه در
http://rezasadeqi.blog.ir