~🌾💛~ امروز یهویی بارون خیلی شدیدی گرفت، بدجور..
یهو شد تگرگ و صدای رعد و برق مثل یه عربده وحشتناک همجارو تسلیم خودش کرد.
عجیب بود...
همه سریع رفتن خونههاشون، همه ماشینارو انداختن تو پارکینگ که تگرگ شیشه هاشو نشکونه، مطمئنم همه کشاورزا نیم ساعت بدترین لحظه عمرشونو تجربه کرد، همونقدر بی رحم بود.
همونقدر قدرتمند. بدون توجه به کسی میبارید و عربده میزد و کار خودشو میکرد!
ولی وقتی تموم شد آفتاب دراومد و دیگه هیچ اثری ازون لحظه های سنگین و وحشتناک نبود.
| گاهی وقتا باید مثل بارون و تگرگ بود و بدون توجه به چیزی له کرد و رد شد. باید سختی کشید چنگید، عین یه بولدوزر آسفالت کرد همرو و به کار خود ادامه داد. و بعدش راحت مثل یه روز آفتابیِ بعد بارون لذت برد. میفهمی که چی میگم؟!.. |
•🌧⚡️•
• به وقتِ امروز
=رهآ.@raha_officiial |¥⚔