کاش سیلی شود اشک تو، که ما را ببرد
که مرا با تو در آمیزد و زین جا ببرد
ترسم این سیل فنا، جا بگذارد ما را
یا جدایت بکند از من و تنها ببرد
گر مرا نیز برد با تو، تفاوت نکند
که به مرداب کشد یا سوی دریا ببرد
گرچه تقدیر، به توفان جنون میماند
ــ دور خیزیده که بنیاد من از جا ببرد ــ
لیک مجنون چه غم از باد بیابانش اگر
مشت خاکستری از وی سوی لیلا ببرد؟
عشق خورشید، چه عشقی است؟ که با جاذبهای
ذرّهی بیسر و پا را، به ثریا ببرد
زهی آن دل که به غارت رود از عشق که عشق
با چراغ آید و گنجینه به یغما ببرد
حسین منزوی
- منزوی خوانی
@Reading_monzavi
که مرا با تو در آمیزد و زین جا ببرد
ترسم این سیل فنا، جا بگذارد ما را
یا جدایت بکند از من و تنها ببرد
گر مرا نیز برد با تو، تفاوت نکند
که به مرداب کشد یا سوی دریا ببرد
گرچه تقدیر، به توفان جنون میماند
ــ دور خیزیده که بنیاد من از جا ببرد ــ
لیک مجنون چه غم از باد بیابانش اگر
مشت خاکستری از وی سوی لیلا ببرد؟
عشق خورشید، چه عشقی است؟ که با جاذبهای
ذرّهی بیسر و پا را، به ثریا ببرد
زهی آن دل که به غارت رود از عشق که عشق
با چراغ آید و گنجینه به یغما ببرد
حسین منزوی
- منزوی خوانی
@Reading_monzavi