میدونم که ، نمیدونم


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


INTJ
a sloppy mind, a sloppy soul, a sloppy space یه چیزی هست دیگه اه

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


01:01 ♤
از اینا مثلا ♡~


This style's >>>>


𝘃𝗸𝗼𝗼𝗸ᵗʷᵉᵉᵗᵉ dan repost
زدن مخ چه فایده ای داره ، وقتی قلبِ طرف نباشه ؟


میزان درستی : 100/100 ¤


シSʜᴀᴅᴏᴡ ᴏꜰ Dᴀʀᴋɴᴇss ︎ dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
#intj
درخواستی


یه فکت :
وقتی پسرا به کسی ک دوستش دارن نرسن ، ملاکشون میشه ظاهر :)




فکر میکنم هیچوقت نتونم به کسی بگم " من عاشقت ام "
جمله سنگینیه حتی برای منی ک عشق و قبول ندارم
همیشه این اضطراب و به ادم میده ک
اگه ازش زده شدم چی ؟ اگه خودش تغییر کرد چی؟ اگه همچی خراب شد چی؟
احساس میکنم عشق به خودی خود خیلی خاصه
مثل کتاب مقدسه
حتی باید مراقب حرف هایی ک راجبش میزنی باشی
چیزایی و ک بهش نسبت میدی جوری ک باهاش رفتار میکنی
در کل نمیتونم مسئولیتش و قبول کنم ، اونقدر مسئولیت پذیر نیستم
من به همون دوستت دارم ساده و سبک اکتفا میکنم ♡~
‌~Rokensoul


یه پنکیک درست کردم
اگه باهاش برم بیرون پلیس میتونه به جرم حمل سلاح سرد دستگیرم کنه


There’s always some truth behind every “Just kidding”.
There’s always some knowledge behind every “I don’t know”.
There’s always some emotion behind every “I don’t care”.
There’s always some pain behind every “I’m okay”.

همیشه مقداري حقیقت پشت هر "فقط شوخیه" وجود داره.
همیشه مقداري دانش پشت هر "نميدونم" وجود داره.
همیشه مقداري احساس پشت هر "برام مهم نیست" وجود داره.
همیشه مقداري درد پشت هر "حالم خوبه" وجود داره .


آها یادم اومد از اینا هم میتونم درست کنم


بچه ک بودیم ، نزدیکی ها خانه ی عجیبی بود
که پرده هاش همیشه پایین بود
و هیچ صدایی از توش در نمی اومد
حیاطش پر از بامبو بود
و ما عاشق تارزان بازی لای بامبوها بودیم
با این که جینی در کار نبود
حوض پر از ماهی هم داشت
خیلی بزرگ بود
پر از تپل ترین ماهی قرمز هایی ک تا حالا دیدی
اون ها خیلی اهلی بودند
می اومدند روی سطح آب
و از دست هامون
خرده‌نان می گرفتند
پدر و مادرهامون به ما گفته بودند:
《 هیچوقت نزدیک اون خونه نشید 》
ولی خب ، ما می رفتیم
دوست داشتیم بدونیم کسی اونجا زندگی میکنه یا نه
هفته ها گذشت و ما کسی رو ندیدیم
تا اینکه یک روز
از توی خانه صدایی شنیدیم
《 پتیاره‌ی عوضی!》
صدای یک مرد بود
در توری خانه باز شد و مرد بیرون آمد
توی دست راستش یه بطری ویسکی بود
سی سالی داشت
یه سیگار هم گوشه‌ی لبش بود
و صورتش اصلاح لازم داشت
موهاش ژولیده و به‌هم ریخته بود
با شلوار و زیر پیراهنی بود و پابرهنه
ولی چشم هاش درخشان بودند
مثل خورشید می تابیدند
او گفت :
《 سلام آقا پسرا ، خوش ک میگذره ؟ 》
بعد خندید و برگشت تو
برگشتیم به حیاط خانه ما و درباره‌ش فکر کردیم
و به این نتیجه رسیدیم ک پدر و مادرهامون
نمیخواستند ک ما به اونجا بریم
چون دوست نداشتند ما مردی شبیه او ببینیم
یک مرد قوی واقعی
یک مرد با چشمان زیبا
پدر و مادر هامون شرم داشتند از اینکه
شبیه آن مرد نبودند
برای همین بود ک دوست نداشتند ما بریم اونجا

ولی ما دوباره به آن خانه و بامبوها و ماهی های اهلی سر زدیم
بار ها و هفته ها انجا رفتیم
ولی نه دوباره مرد را دیدیم و نه دوباره صداش رو شنیدیم
پرده ها پایین بود
مثل همیشه
و همه جا ساکت بود
تا اینکه یک روز وقتی از مدرسه برمی گشتیم
خانه را دیدیم
کاملا سوخته بود
جز چند تا ستون سیاه کج و کوله
که دود ازشون بلند می شد
هیچ چیز نمونده بود
رفتیم سراغ حوض ماهی ها
عیچ آبی توش نبود
و تمام ماهی های تپل نارنجی
از بی آبی مرده بودند

برگشتیم به حیاط خانه ما و دربارش حرف زدیم
و به این نتیجه رسیدیم ک پدر و مادرهامون
خانه‌ی آن ها را سوزانده‌اند
و آن ها را کشته‌اند
ماهی‌ها را کشته‌اند
چون زیادی زیبا بودند
حتی باغچه‌ی بامبو هم سوخته بود
آن ها از مرد با چشمان زیبا می ترسیدند
و از آن به بعد ما هم می ترسیدیم
که شاید چیزهایی مثل این
در زندگی‌مان
دوباره اتفاق بیوفتد
که هیچ‌کس نخواهد که کسی
قوی و
زیبا
مثل آن مرد
وجود داشته باشد
دیگران هرگز اجازه نخواهند داد
و تمام آن همه آدم
مجبورند
بمیرند ...




چارلز بوکوفسکی { مردی با چشمان زیبا } ◇
@Rokensoul


نه شاعرم که براش شعر بگم
نه نویسنده ک براش بنویسم
نه خرپول ک کادو بگیرم
تهش براش با آرمیچر پنکه رو میزی بتونم درست کنم
عالی نیست؟


من اگه یه روز موفق بشم :


وایبی ک کراشم بهم میده :)))


You’ll be the saddest part of me
A part of me that will never be mine ... ~♤
تو غم انگیزترین قسمت از من میشی
قسمتی ک هیچوقت مال من نمیشه :)
@rokensoul


اگه اون دنیا قصه باشه ... کی ببینمت دیگه؟
متی تری ~ بیشتر نگام کن


یه دفترچه یادداشت دارم
تمام افکار لحظه ای و ایده برای اختراعاتم و نکات درسی خلاصه هر کوفتی عشقم بکشه توش مینویسم
دوستم برداشت کلی کیف کرد
اره دیگه خلاصه همین مدلی قراره سرتون و ببرم


دوستای یه intj خیلی خیلی صبورن
چون همیشه خدا کار دارن و وقتی ندارن


هندسه بهم اثبات کرد بی منطقه

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

12

obunachilar
Kanal statistikasi