یادداشت‌ها ‌‌| روزبه فیض


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


یادداشت‌هایی درباره‌ی جامعه، فرهنگ و نقدِ توسعه
یادداشت‌ها: notes.feizonline.com
کارگاه: feizonline.com/kargah
گزیده‌ها: t.me/rfselection
توییتر: twitter.com/roozfeiz
اینستاگرام: www.instagram.com/roozbeh.feiz
مجلهٔ یوتوپیا: http://eco-literacy.net

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


🕊 ايليا مغناير خطاب «به آن دسته افراد بی‌اطلاعی که نیروهای امنیتی ایران را به ناکامی متهم می‌کنند» می‌نویسد (تلخیص):

شما هیچ ایده‌ای ندارید که این ترورها چطور برنامه‌ریزی و اجرا می‌شوند. بیشتر خبرگان امنیت و حفاظت بر این باورند که وقتی یک خودرو-بمب در مقابل تیم حفاظت و کاروان VIP منفجر می‌شود، شانس فرارِ هدف فقط ۲ در صد است. به خصوص وقتی که تیم ضربهٔ مستقلی در محل منتظر باشد. مستقل از میزان مهارت محافظان، بخت زنده ماندن از شبیخونی شبیه آن چه علیه آقای فخری‌زاده به کار گرفته شد بسیار اندک است. مگر این که یک کاروان حفاظتی بسیار بزرگ حضور داشته باشد که طبعاً نمی‌توان چنین کاروان‌های حفاظتی بزرگی را برای رئیس یک برنامهٔ علمی به خدمت گرفت؛ حتی اگر قبلاً نیز تهدید شده باشد. با در نظر گرفتن موارد حفاظتی، آقای فخری‌زاده تنها سفر می‌کرد و همسرش در خودروی دیگری در پشت سر خودروی ایشان بود که ایشان و محافظانشان نجات یافتند. با این حال داشتن روال منظم خطرناک است و سفرهای ایشان به خارج از پایتخت نیز دیگر سری نبود.

سیا و موصاد عوامل خود را (سازمان مجاهدین) با هدف ایجاد ویرانی و آشوب در ایران آموزش داده‌اند و این سازمان‌ها در کارشان ماهر هستند. این نبرد از ۱۹۷۹ در جریان بوده و موضوع جدیدی نیست.

† Magnier, E.J., 2020. To those ignorant voices accusing the Iranian sec forces of a failure. https://twitter.com/ejmalrai/status/1332744247791988740.

https://www.instagram.com/p/CIJZOAug6_L


🕊 کرگ مورای دیپلمات سابق بریتانیایی می‌نویسد†:

در طی پانزده سالی که در این وبلاگ نوشته‌ام، تاریخچهٔ حقوق بشر در کشورهای مختلفی شامل بحرین، روسیهٔ سفید، برزیل، برمه، کامرون، اکوادور، مصر، فرانسه، آلمان، مجارستان، هندوستان، ایران، عراق، اسرائیل، ساحل عاج، قزاقستان، کنیا، لیبی، مالدیو، هلند، نروژ، پاکستان، لهستان، روسیه، عربستان سعودی، آفریقای جنوبی، سوئد، سوریه، تاجیکستان، تایلند، توگو، ترکیه، اوگاندا، بریتانیا، ایالات متحدهٔ آمریکا، ازبکستان و زیمبابوه را نقد کرده‌ام.

تنها کشوری که انتقاد از آن منجر به اقدامات جدی قضایی و سیاسی علیه من شده و برای سانسور کردن من تلاش کرده است اسرائیل بوده است. علاوه بر این، انتقاد از اسرائیل بلافاصله به محدودسازی شدید ترافیک ورودی به وبگاه من از سوی توییتر، فیسبوک و گوگل (موسوم به corporate gatekeepers) انجامیده است.


† Murray, C., 2020. The State You May Not Criticise. (www.craigmurray.org.uk)

https://www.instagram.com/p/CIJBdcOAU4o


🕊 هنری برگسون (فیلسوف فرانسوی) دربارهٔ «امید» این‌طور می‌نویسد†:

آن‌چه امید را برای ما عمیقاً دلپذیر می‌کند این واقعیت است که آینده، که بسته به علاقه‌مان با آن مواجه می‌شویم، همزمان به صورت‌های متعددی بر ما آشکار می‌شود؛ صورت‌هایی که جُملگی از لحاظ جذابیت و امکان‌پذیر بودن مشابهند. محقق شدن حتی مطلوب‌ترین این امکان‌ها لاجرم به این معنا خواهد بود که باید از محقق شدن امکان‌های دیگر دست بشوییم و بپذیریم که چیز زیادی از دست داده‌ایم.

بنابراین تصور آینده که آبستنِ امکان‌های بی‌شمار است از خود آینده ثمربخش‌تر است و به همین دلیل است که ما امید را جذاب‌تر از دارایی (مالکیت) و رويا را شیرین‌تر از واقعیت می‌یابیم.

† Bergson, H., 2001. Time and Free Will: An Essay on the Immediate Data of Consciousness, First Paperback Edition. ed. Dover Publications, Mineola, N.Y.

https://www.instagram.com/p/CIHEqNtgAXR


🕊 جان پیلجر†: «دیه‌گو مارادونا «نابغهٔ مشکل‌دار» بود. کسی که گرایش‌های سیاسی‌اش معمولاً در غرب نادیده گرفته می‌شوند. او همچون سلفش «چه‌ گوارا» متحد پرشور کوبا، ونزوئلا و همهٔ کسانی بود که امید را به این قارهٔ مصیبت‌زده و «کودکان خیابانی»، نظیر خودش، آوردند.»

† John Pilger. 2020. “Diego Maradona Was the ‘flawed Genius’ Whose Politics Are Usually Airbrushed in the West.” @johnpilger. (https://twitter.com/johnpilger/status/1331910646703730688).

https://www.instagram.com/p/CIDafASAHVi


🕊 آلبرت اینیشتین در سال ۱۹۲۹ خطاب به یک روحانی یهودی نوشت: «من به خدای اسپینوزا باور دارم؛ او که خود را در هماهنگی قانون‌مند جهان آشکار می‌سازد. نه آن خدایی که دغدغهٔ کردار و سرنوشت انسان را دارد.» وی در مصاحبه‌ای در سال ۱۹۳۰ صریحاً گفت «من خداناباور نیستم.» و در سال ۱۹۵۴ در نامه‌ای خطاب به یک فیلسوف نوشت «واژهٔ خدا برای من بیانگر و محصول ضعف‌های انسان است.» به خاطر همین نوع نقل‌قول‌ها، دیدگاه‌های او دربارهٔ خدا و دین مخدوش و متناقض به نظر می‌رسند؛ اما به واقع او هیچ تضادی بین معنویت دینی و علم نمی‌دید و صرفاً با نگرش‌های متعارف به دین و به خصوص تجسم شخصی و انسان‌انگارنهٔ خداوند مشکل داشت. در همان مصاحبهٔ سال ۱۹۳۰ چنین ادامه می‌دهد:

«ذهن انسان، هر چقدر هم آموزش‌دیده باشد نمی‌تواند جهان را درک کند. ما شبیه کودکی هستیم که وارد کتابخانهٔ عظیمی شده که کتاب‌های زیادی به زبان‌های مختلف در آن وجود دارند. کودک می‌داند که کتاب‌ها نویسنده دارند، اما نمی‌داند چه کسی و چگونه آن‌ها را نوشته است. او زبان‌های کتاب‌ها را نمی‌فهمد. او قادر به تشخیص طرحی معین در چیدمان کتاب‌ها است؛ نظمی اسرارآمیز که درکش نمی‌کند ولی آن را به شکلی مبهم حدس می‌زند. به نظر من این روی‌کرد ذهن انسان، حتی بزرگ‌ترین و با فرهنگ‌ترین انسان‌ها، نسبت به خدا است. ما آرایش شگفت‌انگیز جهان را می‌بینیم و می‌دانیم که از قوانین معینی پیروی می‌کند؛ اما آن قوانین را به شکلی مبهم می‌فهمیم. ذهن‌های محدود ما قادر به درک نیروهای رازآلودی که حاکم بر صورت‌های فلکی هستند نیستند. من مجذوبِ همه‌خدا‌یی اسپینوزا هستم.»

†Gallagher, Brian. 2020. “How Einstein Reconciled Religion to Science.” Nautilus, November 25.

https://www.instagram.com/p/CH_VzbogqiF


🕊 یونانیان باستان دو آرمان بزرگ برای تمدن غرب و در واقع بشریت به یادگار گذاشتند که هر کدام به نوعی تمدن‌ساز و تاریخ‌ساز بوده‌اند.

اول‌ آرمان ادراک‌پذیری طبیعت است؛ یعنی ما انسان‌ها می‌توانیم به سوی شناخت دقیق و کامل طبیعت حرکت کنیم یا به قول آلفرد وایتهد «قادریم به سوی ایجاد منظومه‌ای همبسته، منطقی و ضروری از ایده‌های عمومی حرکت کنیم که بتوانند تمامی اجزاء تجربهٔ ما را تبیین کنند.» دوم آرمان دموکراسی است که مبتنی بر این فرض اساسی است که انسان‌ها آزاد، خلاق و مسئول هستند و در شکل دادنِ سرنوشت خود عاملیت دارند. از دیدگاه پریگوژین†، مادامی که علوم دقیقه (مانند فیزیک و مکانیک) به سوی توصیف جهان به مثابهِ یک خودکاره (automaton) حرکت می‌کردند، این دو آرمان در تضاد با هم بودند و عاملی برای ایجاد شکاف بین «بودن» (توصیف جبرگرایانهٔ جهان توسط فیزیک) و «شدن» (تکوین، انتخاب و عاملیت). اما فیزیک نوینی که با تکمیل ایرادهای فیزیک کوانتومی شکل گرفته باشد، می‌تواند ذاتِ غیرجبرگرایانهٔ قوانین حاکم بر جهان را به رسمیت بشناسد و برای نخستین بار در تاریخ غرب شکاف یاد شده را بپوشاند. در این عقلانیتِ جدید عاملیت و خلاقیت انسان‌ها با قوانین فیزیکی حاکم بر جهان در تضاد نیستند. (ادامه دارد)

† Prigogine, Ilya. 1997. The End of Certainty. Illustrated edition. New York: Free Press.

https://www.instagram.com/p/CH_VzbogqiF


🕊 ایلیا پریگوژین در کتاب مهمش به نام «پایان قطعیت»† سعی دارد پاسخی برای (احتمالاً) بنیادی‌ترین پرسش نظری در غرب که از زمان پیش از سقراط تا دوران معاصر بی‌جواب مانده ارائه دهد: مسألهٔ مربوط به شکاف بین «بودن» (توصیف جبرگرایانهٔ جهان توسط فیزیک) و «شدن» (تکوین، انتخاب و عاملیت). علوم دقیقه مدعی‌اند که می‌توانند با داشتن اطلاعات کافی آینده را از روی گذشته توصیف کنند و به این ترتیب منکر اختیار، عاملیت، تکوین و پیکان زمان هستند. از سوی دیگر، انواع فلسفه‌ها، علوم تکوینی و باورهای دینی به ما می‌گویند که جهان مدام در حال «شدن» است و آینده تابع محضِ گذشته نیست.

«پایهٔ تفکر غربی و سنتِ دیرینهٔ آن باور به قطعیت است.» حتی آمدن فیزیک مدرن، از جمله فیزیک کوانتومی، نیز نتوانست راهی برای خروج از جبرگرایی فیزیکی ایجاد کند: تابعِ موج جبرگرایانه است و نظریه‌پردازان راست‌آیین فیزیک کوانتومی برای این‌که بتوانند مسألهٔ عدم قطعیت و بازگشت‌ناپذیری را حل کنند «ناظر» (سوژهٔ دارای اختیار و خارج از جبر ساعت‌وار) را به داستان اضافه کردند. به عبارت دیگر، از نظر آن‌ها احتمال و عدم قطعیت «وضعیت‌هایی ذهنی» هستند و در ذات قوانین جهان جایی ندارند. از این لحاظ، فیزیک کوانتومیِ راست‌آیین، مشابه فیزیک نیوتونی است: هر دو بر آنند تا جهان را با معادلاتی جبرگرایانه و به شکلی قطعی توصیف کنند و هر جا به عدم قطعیتی برخورد می‌کنند آن را به واسطهٔ کمبود اطلاعات ما (ناظران) می‌دانند. پریگوژین توضیح می‌دهد که برای حل این معضل نیازی به ناظر نداریم و تحولات جدید در فیزیک غیرتعادلی و دینامیک سیستم‌های ناپایدار به ما این اجازه را می‌دهند که قوانین پایهٔ فیزیک را به گونه‌ای اصلاح کنیم که عدم قطعیت را در ذات آیین جهان بپذیرد و آن را توضیح دهد. (ادامه دارد)


† Prigogine, Ilya. 1997. The End of Certainty. Illustrated edition. New York: Free Press.

https://www.instagram.com/p/CH8tB3EAWzY


🕊 جیلاد آتسمون در یادداشتی با عنوان «این دربارهٔ بایدن یا ترامپ نیست»† می‌نویسد [به مضمون]:

ستمکاری نظام‌های کمونیستی این امکان را برای غرب فراهم آورده بود که هر چه بیشتر به لیبرالیسم خود بنازد و تا حد امکان، حتی گاهی فقط برای حفظ ظاهر، سعی در حفظ آزادی‌های لیبرالی شهروندانش داشته باشد. اما به دنبال فروپاشی شوروی و بلوک شرق، غرب دچار بحران ایدئولوژیک شد. لیبرالیسم دشمنش را از دست داده بود و غرب دیگر دلیلی برای محافظت از «آزادی» شهروندانش نمی‌دید. صاحبان قدرت در غرب برای منحرف کردن توجه توده‌ها از سرکوب‌گرانِ واقعی‌شان به یک میدان جنگِ جدید احتیاج داشتند. این‌جا بود که یک بار دیگر «چپ قلابی» به خدمت سرمایه‌داری آمد. به جای تکیه بر شعارهای مرسوم چپ که از مردمان کار می‌خواستند که صرف‌نظر از نژاد، رنگ پوست، جنسیت یا قومیت‌شان با هم متحد شوند، چپ نو آواز کاملاً جدیدی سر داد: همه باید گفتار و رفتارشان را با الگوی «به عنوان» تطبیق می‌دادند: «به عنوان یک زن»، «به عنوان یک دگرباش جنسی»، «به عنوان یک یهودی»، «به عنوان یک آمریکای لاتینی» یا «به عنوان یک سیاه‌پوست.» این بود که ما مخالفان نظام سرمایه‌داری به جای این‌که با هم متحد شویم، یاد گرفتیم که در مقابل هم قرار بگیریم. به جای از بین بردن اختلاف‌هایمان، گِتوهای جدیدی ساختیم و بر انواع خطوط شکاف‌انداز پای فشردیم. به جای این‌که وال‌استریت، پروپاگاندای رسانه‌های جریان اصلی و غول‌های عظیم فن‌آوری را به عنوان دشمنان اصلی خود به رسمیت بشناسیم، به شکلی ابلهانه آن‌ها را به حامیان و سرمایه‌گذاران جنگی تبدیل کردیم که خودمان علیهِ خودمان به راه انداخته بودیم.

† Atzmon, Gilad. 2020. “It Is Not about Trump or Biden.” The Unz Review, November 22.

https://www.instagram.com/p/CH5_HhsArT4/


🕊 یادداشت پولیتیکو (مربوط به ۲۰۱۹) با عنوان «آمریکا؛ پیرسالاری»† یادآوری می‌کند که در سال ۱۹۸۲ زمانی که برژنف (آخرین رهبری در شوروی که زمان طولانی در مقام خود ماند) درگذشت، میانهٔ سن اعضای پولیتبورو ۷۱ سال بود و این نشانه‌ای از تحلیل رفتن امپراطوری شوروی بود. او اضافه می‌کند که اگر چه آمریکا پولیتبورو ندارد، اما نمی‌توان به این نکته بی‌توجه بود که میانهٔ سنی مقامات مهمی نظیر رئیس‌جمهور (دونالد ترامپ، ۷۴)، سخنگوی کنگره (نانسی پلوسی، ۸۰)، رهبر جناح اکثریت در سنا (میچ مک‌کانل، ۷۸) و سه دموکرات پیشتاز حزب دموکرات در دور مقدماتی انتخابات ریاست‌جمهوری ۷۷ سال است (جو بایدن، ۷۷؛ برنی ساندرز، ۷۹؛ الیزابت وارن، ۷۱).

پی‌نوشت: سن‌های ذکر شده در داخل پرانتز مربوط به سال ۲۰۲۰ است.

† Noah, Timothy. 2019. “America, the Gerontocracy.” Politico, September 3.

https://www.instagram.com/p/CHoZIDBgOtR


🕊 گراهام فولر در یادداشتی نگاه افراط‌گرایانهٔ سکولاریسم فرانسوی به مقولهٔ آزادی بیان را به چالش می‌کشد و استاندارد دوگانه و منطق درونیِ ضعیف آن را نشان می‌دهد†. البته او تأکید می‌کند که مطلقاً قصد ندارد اعمال خشونت مرگ‌بار علیه هیچ‌کس را به بهانهٔ انتشار یک کاریکاتور یا یک حرف توجیه کند. از دیدگاه فولر، این درست است که در جوامع سکولار غربی آزادی بیان به صورت حق مسلم افراد پذیرفته شده و این حق به آن‌ها اجازه می‌دهد که حتی مقدس‌ترین باورها یا شخصیت‌های دینی را به سخره بگیرند؛ اما آیا وجود چنین حقی باید به معنای نفی ارزش‌های مهم دیگری نظیر حکمت و مصلحت باشد؟ همه می‌پذیریم که نباید در یک سالن شلوغ سینما فریاد بزنیم «آتش! آتش!» و برایمان واضح است که این کار ارتباطی به آزادی بیان ندارد. ولی آیا همین حساسیت را نسبت به حرف‌هایی که صدها میلیون نفر از مردم جهان را آزرده‌خاطر می‌کند نیز داریم؟

یک آمریکایی سفیدپوست مسیحی از لحاظ قانونی این حق را دارد که در محله‌های سیاه‌پوست‌نشین نیویورک یا آتلانتا حرف‌های توهین‌آمیزی علیه مارتین لوتر کینگ یا مالکوم‌ ایکس بزند و کلمهٔ N (اشاره به کلمهٔ بسیار توهین‌آمیز nigger) را دربارهٔ جامعهٔ سیاه‌پوست به کار ببرد. اما آیا این کار او قابل دفاع هم خواهد بود؟ کینگ علی‌رغم شخصیت مبارزی که داشت، زن‌باره نیز بود. فرض کنید یک سفیدپوست مسیحی بیاید و در وسط یک محلهٔ شلوغ سیاه‌پوست‌نشین در یکی از شهرهای بزرگ آمریکا پوستری به دست بگیرد که کینگ را در آغوش یک زن برهنه نشان می‌دهد. چه واکنشی در انتظار او خواهد بود؟ هر آدم معقولی این کار را بسیار آزاردهنده، ابلهانه و خطرناک تلقی خواهد کرد؛ علی‌رغم این‌که چنین کاری حق قانونی او نیز هست.

آیا یک آمریکایی می‌تواند در شهرهای هلند یا آلمان پوستری به دست بگیرد که هیتلر را نشان می‌دهد که با یک صلیب شکستهٔ بزرگ در حال ضرب‌و‌شتم یک یهودیِ چاق در کنار کیسه‌های پر از پول است؟ خیر. چنین کاری در هلند، آلمان، روسیه و بسیاری از کشورهای اروپای شرقی ممنوع است. زیر سؤال بردن هولوکاست در ۱۶ کشور اروپایی از جمله آلمان و فرانسه ممنوع است. اما در همین کشورها افراد این حق قانونی را دارند که بزرگ‌ترین و محبوب‌ترین چهرهٔ اسلام را مسخره کنند.

پیامبر اسلام نه تنها یک چهرهٔ واقعی دینی و سیاسی در تاریخ است، بلکه یکی از محورهای هویت جوامع مسلمان در سراسر جهان و به خصوص اقلیت‌های مسلمان در کشورهای غربی نیز هست. با این‌حال اقلیت مسلمان این احساس را دارند که با آن‌ها به عنوان شهروندان درجهٔ دو رفتار می‌شود. به ویژه، سکولاریسم فرانسوی چهره‌ای غیرمنعطف و ستیزه‌جویانه دارد و گرایش‌های اسلام‌ستیز را در فرانسه بیش از هر جای دیگری در اروپا تشدید کرده است. اسلام‌هراسی در غرب واقعی است، همان‌طور که نژادپرستی و تبعیض علیه سیاه‌پوستان واقعی است. این‌که عدهٔ زیادی در غرب مسخره‌کردن اسلام را دفاع از حق خدادادی آزادی بیان می‌دانند نشانهٔ تکبر و خودفریبی آن‌ها است. آزادی بیان هرگز و در هیچ‌کجای جهان مفهومی مطلق نبوده، بلکه همواره در سطحی واقعی و در قیاس با شرایط موجود سنجیده می‌شود و معنا می‌یابد. متکبرانه و خودفریبانه پشت حقوق مطلق پنهان شدن، به خصوص وقتی توسط اکثریت انجام شود و به خصوص وقتی به وضوح برای دیگران آزاردهنده است، هرگز کار زیرکانه یا مدبرانه‌ای نبوده است.

† Fuller, Graham E. 2020. “Islam, Cartoons of the Prophet, and Murder.” Grahame Fuller. Retrieved November 13, 2020.

https://www.instagram.com/p/CHjA0PtADPD


🕊 در یکی از داستان‌های شرلوک هولمز†، او به «سگی که پارس نکرد» به عنوان یک سرنخ مهم اشاره می‌کند. «در صورت مواجه شدن با فردی غریبه آن سگ باید پارس می‌کرد، اما نکرد. چرا؟»

وظیفهٔ سگ نگهبان این است که مراقب خانه باشد و در صورت نزدیک شدن غریبه‌‌ها پارس کند و صاحب‌خانه یا همسایه‌ها را خبردار کند. اگر یکی از آشنایان صاحب‌خانه سعی کند مخفیانه وارد خانه شود، سگ بینوا احتمالاً ساکت خواهد ماند و پارس نخواهد کرد. بنابراین اگر خانه را دزد زد و سگ پارس نکرد، یکی از فرضیه‌ها می‌تواند این باشد که «دزد آشنا بوده است.»

شبیه این مفهوم را در ارتباطات و روش‌های تأثیرگذاری بر مخاطب نیز به کار می‌برند. برای فهمیدن شیوهٔ تأثیرگذاری یک پروپاگاندای مؤثر نمی‌توانیم فقط به محتوای آن و آن‌چه می‌گوید توجه کنیم؛ بلکه باید چیزهای مرتبط و مهمی را که نمی‌گوید را نیز در نظر بگیریم. محتوای یک برنامهٔ تحلیلی-خبری شیطنت‌آمیز می‌تواند درست باشد، اما به دقت و عامدانه موضوعات مهمی را حذف کرده باشد و به این وسیله پیام کاملاً متفاوتی را به مخاطب القا کند. راستی‌آزمایی محتوای یک خبر یا تحلیل به مراتب ساده‌تر از تشخیص و اثبات جانب‌داری پنهان آن از طریق حذف شواهد یا بخش‌های مهمی از روایت است. بی‌دلیل نیست که مشهور است «مؤثرترین دروغ‌‌ها، دروغ‌های مبتنی بر حذف کردن هستند.»

توجه به چیزهایی که باید باشند ولی نیستند، می‌تواند به اندازهٔ توجه به چیزهایی که نباید باشند ولی هستند مهم باشد. اما توجه به دستهٔ اول تمرین بیشتری می‌خواهد، چون چیزی که نیست نمی‌تواند به صورت مستقیم خودش را به ما عرضه کند و لازم است از طریق توجه به قرائن و الگوهای دیگر فقدان آن را دریابیم.

† Conan Doyle, Arthur. 1894. “The Memoirs of Sherlock Holmes: The Adventure of Silver Blaze.” London: G. Newnes.

https://www.instagram.com/p/CHbA2BDA38K


🕊 اسکات آدامز (از طرفداران ترامپ): برای این‌که کسی بتواند باور کند که بایدن در ماه ژانویه رئیس‌جمهور قسم‌خوردهٔ آمریکا خواهد بود، باید دست کم یکی از چهار گزارهٔ کم‌احتمال زیر را بپذیرد:

گزارهٔ اول) با وجود این‌که دموکرات‌ها شستشوی مغزی شده‌اند و باور کرده‌اند که ترامپ همان هیتلر است، با هدف نجات دادن کشور از دست «هیتلر» [ترامپ] هیچ تلاشی برای تقلب گسترده در انتخابات (در شهرهای کلیدی) نکرده‌اند. [توجه کنید که آن‌ها نمی‌توانستند از پیش بدانند که آراء بایدن حتماً بیشتر از ترامپ خواهد بود.]
یا
گزارهٔ دوم) دموکرات‌ها با هدف حذف «هیتلر» [ترامپ] واقعاً مرتکب تقلب گسترده شده‌اند، اما بنا به دلایلی همهٔ نوابغی که در جستجوی یافتن این تقلب هستند نخواهند توانست نشانه و مدرکی برای وقوع آن بیابند و یا چنین یافته‌هایی هرگز توسط کسی افشا نمی‌شود.
یا
گزارهٔ سوم) دموکرات‌ها با هدف حذف «هیتلر» [ترامپ] واقعاً قصد داشته‌اند که تقلب گسترده انجام دهند، اما هیچ‌ راهی برای عملی کردن آن به شیوه‌ای که فاش نشود نیافته‌اند.
یا
گزارهٔ چهارم) دموکرات‌ها واقعاً فکر نمی‌کردند که ترامپ آن‌قدر بد باشد که ارزش این را داشته باشد که با تقلب در انتخابات کنار زده شود.


Scott Adams. 2020. “To Believe Biden Will Be Sworn in as President in January, One Must Believe at Least One Unlikely Thing.” Twitter@ScottAdamsSays. Retrieved November 8, 2020).

https://twitter.com/roozfeiz/status/1325480269852405761




🕊 به لطف اسناد منتشر شده در ویکی‌لیکس حالا دیگر همه از رابطهٔ بسیار نزدیک بین دولت اوباما و وال‌استریت (نهادهای بزرگ مالی) خبر دارند.

در سال ۲۰۰۸، یک ماه پیش از پیروزی باراک اوباما در انتخابات، سیتی‌گروپ فهرستی را در اختیار اوباما قرار داد که اسامی آن تقریباً به تمامی به کابینهٔ او راه یافتند. به بیان ساده، سیتی‌گروپ بخش مهمی از کابینهٔ اوباما را انتخاب کرد: رابرت گیتس وزیر دفاع؛ اریک هولدر دادستان کل کشور؛ جانت ناپولیتانو وزیر امنیت داخلی؛ رام امانوئل سرپرست کاخ سفید؛ سوزان رایس نمایندهٔ آمریکا در سازمان ملل؛ آرنه دونکان وزیر آموزش و پرورش؛ کاتلین سیبلیوس وزیر بهداشت و درمان؛ پیتر ارسزاگ رئیس ادارهٔ مدیریت و بودجه؛ اریک شینسکی وزیر امور سربازان کهنه‌کار؛ و ملودی بارنس رئیس شورای سیاست‌گزاری کشور.

سیتی‌گروپ با دست‌و‌دلبازی ویژه‌ای برای سمت‌ حساس وزیر خزانه‌داری سه نفر معرفی کرده بود که اوباما مطیعانه از بین آن‌ها تیموتی گیتنر را انتخاب کرد.

فهرست سیتی‌گروپ نکتهٔ جالبی هم در خود داشت: در آن توجه ویژه‌ای به «سیاست هویتی» شده بود. در میان اسامی پیشنهاد شده، در کنار فهرست اصلی، یک فهرست ویژهٔ «تنوع» هم ارائه شده بود که شامل آمریکایی‌های آفریقایی، لاتین و آسیایی تبار بود و سمت‌های ممکن آن‌ها را در کابینه و مراتب پایین‌تر پیشنهاد کرده بود. فهرست مشابهی نیز ویژهٔ زنان پیشنهاد شده بود.

از آن زمان ۱۲ سال گذشته و در آستانهٔ تشکیل دولت جدید به ریاست جو بایدن هستیم. بایدن در حالی که زیر لوگوی نئونی بانک جی‌پی مورگان چیس (Chase) ایستاده بود نطق پیروزی‌اش را ارائه کرد. می‌توانیم حدس بزنیم که فهرست اعضای اصلی کابینه‌اش احتمالاً تاکنون از سوی بنگاه‌های مالی بزرگ به او معرفی شده است و او هم مثل یک رئیس‌جمهور مترقی و میانه‌روی مطیع و بی‌جسارت از میان همان‌ها دولتش را تشکیل خواهد داد.

https://twitter.com/roozfeiz/status/1325443794368684032


🕊 کرگ مورای†: اعتراف می‌کنم که فکر می‌کردم ترامپ زیرک‌تر از این باشد. انتظار داشتم از نتیجهٔ نزدیک انتخابات بهره‌ جوید و با بایدن وارد مذاکره شود و به ازای پذیرش شکست در انتخابات، برای خود و خانواده‌اش مصونیت قانونی مطالبه کند یا حتی نوعی حمایت دولتی برای کسب‌و‌کارهایش بگیرد. می‌دانیم که بایدن هم به واسطهٔ رسوایی روابطش با اوکراین و چین مشتاق سرپوش گذاری است. انتظار داشتم که این دو پیرمرد بدمنش و طماع به تفاهمی آسان بین خود دست یابند. فکر می‌کردم به اندازهٔ کافی معرفت این‌جهانی داشته باشم، اما واقعاً درجهٔ دیوانگی ترامپ را دست‌کم گرفته بودم.

† Murray, Craig. 2020. “Internalised Danger.” (Nov, 6th).

https://twitter.com/roozfeiz/status/1325408587745808385


🕊 ‏در نسخهٔ آمریکایی سریال «خانهٔ پوشالی» قهرمان داستان از مسیر معاونت ریاست‌جمهوری، به مقام ریاست‌جمهوری دست می‌یابد و می‌گوید: «دربارهٔ دموکراسی اغراق کرده‌اند!»

شرایط ذهنی و سنی آقای بایدن، ریاست‌جمهوری رسمی یا غیررسمی خانم هاریس طی سال‌های آتی را بسیار محتمل و چه بسا ناگزیر می‌کند.

https://twitter.com/roozfeiz/status/1325391713448431618


🕊 ‏چند شب پیش، تاکر کارلسون (فاکس‌نیوز) گفت: «طرف‌داران ترامپ به او عشق می‌ورزند.»

اضافه کنم که ترامپ مخاطبانش را قطبی می‌کند و عشق یا نفرت آن‌ها را طلب می‌کند، در حالی که بایدن در بیشتر افراد شوری بر نمی‌انگیزاند.

برای بیشتر افراد، جشن این انتخابات به خاطر آمدن بایدن نیست، بلکه به خاطر رفتن ترامپ است. نکته‌ای کوچک ولی مهم!

https://twitter.com/roozfeiz/status/1325361803329744896


🕊 کیتلین جانستون (روزنامه‌نگار مستقل استرالیایی) از شکست خوردن ترامپ خوشنود است چون از حالا به بعد ماشین کشتار آمریکایی تحت مدیریتی کارآمد قرار خواهد گرفت.† او اعتراض حقوقی ترامپ بر سر نتیجهٔ انتخابات را بی‌فایده و کار او را ساخته می‌داند. در نتیجه از نظر او از این پس برای دفاع از انتقادها علیه بایدن نمی‌توان به واژهٔ «ترامپ» متوسل شد: «بدی ترامپ به معنای خوبی بایدن نیست.»

از دید جانستون دوران ریاست‌جمهوری بایدن حتی می‌تواند از دوران ترامپ نیز تهاجمی‌تر و جنگ‌افروزانه‌تر باشد.†


† Johnstone, Caitlin. 2020. “US Murder Machine Now Under Competent Management.”

† Johnstone, Caitlin. 2020. “Let’s Be Real: President Biden Would Probably Be More Hawkish Than Trump.”

https://twitter.com/roozfeiz/status/1325239956663660544


🕊 ‏همیشه آرزومند خجلت و نابودی دشمنان بی‌انصاف و بی‌اخلاق ایران بوده‌ام. ترامپ آن‌جا که سردار سلیمانی را ترور کرد، آن‌جا که از برجام خارج شد، آن‌جا که ایران را تحریم کرد، آنجا که با صهیونیسم هم‌صدا شد، و آن‌جا که با گستاخی دربارهٔ مردم ایران حرف زد دشمنی بی‌اخلاق و غیرمنصف بود.

https://twitter.com/roozfeiz/status/1325131749467316226


🕊 ماه آلاباما: اگر توجه کنیم که رقبای ترامپ طی سال‌های اخیر چه روش‌هایی را علیه او به کار گرفتند (مثال: اتهامات بی‌پایهٔ راشیاگیت)، باور کردن این‌ که انتخابات ریاست‌جمهوری، به خصوص شمارش آراء ارسالی از طریق پست یا آراء غیابی، به صورت بی‌شیطنت پیش رفته باشد دشوار است.

https://twitter.com/roozfeiz/status/1325092860975329287

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

381

obunachilar
Kanal statistikasi