🔸چراغی که در یاد ما همچنان آبی می سوزد !
🔸زمستان های سرد دهه ی شصت و طعم گرم چراغ های علاء الدین هنوز در خاطره ها باقی ست .
🔸از مدرسه که بر می گشتیم یکراست سراغش می رفتیم و ژاکتمان را بالا می زدیم و شکم سرد خود روی حرارت مطبوعش می گرفتیم اما بخود که می آمدیم بخشی از شلوار کردی ما سوخته بود و این اشتباه در زمستان تکرار می شد .
🔸ریختن نفت در چراغ خودش مکافاتی بود و قرعه فال که به ناممان می افتد رنگمان می پرید .
🔸دیدن شعله ی آبی آن حس خوبی داشت و مخصوصا وقتی روی چراغ ، قابلمه ای بود که طعم خوب سیب زمینی پخته می داد .
🔸چراغ علاء الدین، کعبه ی شبهای سرد زمستان ما بود که رو به آن می نشستیم و مشق دلتنگی می نوشتیم .
🔸چراغ علاءالدین، کانون گرم زندگی ما بود که بر گِردش عاشقانه حلقه می زدیم
🔸🔸یاد همه کسانی بخیر که روزگاری باآنها در کنارش می نشستیم .
دکتر رضا موزونی
_____________________________________________👇
@rooznebesht13