کانال مَدّ و مِهْ dan repost
شام آخر با بهرام صادقی/ روایت ژیلا پیر مرادی (همسر صادقی) از مرگ ناگهانی او
بهرام حدود ساعت نه و نیم به منزل آمد. دخترها خواب بودند. برای صرف شام با بهرام به آشپزخانه رفتیم (شام آن شب باقلاپلو با گوشت بود) . در حین صرف شام، بهرام دربارهی کرم بهداشتی بپانتن و قدرت پیشگیرندگی قرصهای آن در ریزش موی سر حرف میزد. ناگهان کلامش قطع شد، دستی که قاشق در آن بود، در فاصله میان زمین و دهان، در هوا خشک شد و خودش هم انگار به خواب رفت. چند لحظهای هاج و واج نگاهش کردم و وقتی به او دست زدم مانند کودکی به زمین افتاد. جیغ کشیدم و عمهجان را صدا کردم. با ماشین همسایه روبرو او را به بیمارستان بردیم. در بیمارستان فهمیدیم بهرام در منزل تمام کرده بود. لحظهای که خبر مرگ بهرام را شنیدم به یاد لحظههای پایانی فیلمها افتادم. دوست داشتم که زمان به پایان میرسید.
همه آنچه درباره بهرام صادقی باید بدانید
در لینک زیر:
http://www.madomeh.com/site/news/news/1460.htm
بهرام حدود ساعت نه و نیم به منزل آمد. دخترها خواب بودند. برای صرف شام با بهرام به آشپزخانه رفتیم (شام آن شب باقلاپلو با گوشت بود) . در حین صرف شام، بهرام دربارهی کرم بهداشتی بپانتن و قدرت پیشگیرندگی قرصهای آن در ریزش موی سر حرف میزد. ناگهان کلامش قطع شد، دستی که قاشق در آن بود، در فاصله میان زمین و دهان، در هوا خشک شد و خودش هم انگار به خواب رفت. چند لحظهای هاج و واج نگاهش کردم و وقتی به او دست زدم مانند کودکی به زمین افتاد. جیغ کشیدم و عمهجان را صدا کردم. با ماشین همسایه روبرو او را به بیمارستان بردیم. در بیمارستان فهمیدیم بهرام در منزل تمام کرده بود. لحظهای که خبر مرگ بهرام را شنیدم به یاد لحظههای پایانی فیلمها افتادم. دوست داشتم که زمان به پایان میرسید.
همه آنچه درباره بهرام صادقی باید بدانید
در لینک زیر:
http://www.madomeh.com/site/news/news/1460.htm