میخواستم به دوستم نقاشیامو نشون بدم.
رفتم سراغ دفترچه چوبیم..
اوایلش سال 97 بود..
پر از آهنگای محراب و میلاد ...
کلا سرتاسرش منفی..
برا همشون تاریخ و ساعتشونم زده بودم..
دقیقا ۳۵۸ روز بعد شروع چیزای منفی انگار یه فرزان دیگه سر و کلش پیدا شد .
جایی که اسم چنلش از [ابد و یک روز] تغییر کرد به [Hope]. اهنگایی که گوش میکردم تغییر کرد.
افکارم تغییر کرد. لطیف تر شدم. با ذوق و شوق بیشتری زندگی میکردم. به جای نقاشی های سیاه و سفید شروع کردم به کشیدن نقاشی های رنگ و لعاب دار..
آدما تغییر میکنن.
یه جایی از دفترچم نوشتم تو قوی ترینی باختنو یاد نگیر..
چقد خوب شد که دوباره به این دفترچه برخورد کردم. خیلی خوب شد.
انگار که ینفر بهم سیلی بزنه و بگه دختر تو راهت اینوری بود نه اینجایی که الان هستی.
به محض اینکه امید و انتخاب کردی همه چی اوکی میشه.
#تیکهایازفرزان
رفتم سراغ دفترچه چوبیم..
اوایلش سال 97 بود..
پر از آهنگای محراب و میلاد ...
کلا سرتاسرش منفی..
برا همشون تاریخ و ساعتشونم زده بودم..
دقیقا ۳۵۸ روز بعد شروع چیزای منفی انگار یه فرزان دیگه سر و کلش پیدا شد .
جایی که اسم چنلش از [ابد و یک روز] تغییر کرد به [Hope]. اهنگایی که گوش میکردم تغییر کرد.
افکارم تغییر کرد. لطیف تر شدم. با ذوق و شوق بیشتری زندگی میکردم. به جای نقاشی های سیاه و سفید شروع کردم به کشیدن نقاشی های رنگ و لعاب دار..
آدما تغییر میکنن.
یه جایی از دفترچم نوشتم تو قوی ترینی باختنو یاد نگیر..
چقد خوب شد که دوباره به این دفترچه برخورد کردم. خیلی خوب شد.
انگار که ینفر بهم سیلی بزنه و بگه دختر تو راهت اینوری بود نه اینجایی که الان هستی.
به محض اینکه امید و انتخاب کردی همه چی اوکی میشه.
#تیکهایازفرزان