Noma’lum dan repost
مادر #آرمیتا_عباسی الآن اومد کتابفروشی و دورهی پنج جلدی دوندهی هزارتو رو گرفت. وقتی گفت برای دخترم آرمیتا میخوام، حیرتزده شدم. بیاختیار اشک مادر در اومد. گفت فردا قرار ملاقات دادن بالاخره؛ تنها سرگرمیش اونجا کتاب خوندنه، مشتری خودتون بود و زیاد میومد نشر چشمه کتاب میخرید. گفت برای هشت بهمن براش دادگاه بریدن. بیاختیار پرسیدم چهکاری از طرف ما نیازه؟ گفت فقط هشتگ و اطلاعرسانی و خود آرمیتا تو تماس تلفنی گفت: مامان نذار هشتگها کم بشه.
لطفاً تا میتونید صدای #آرمیتا_عباسی باشید. نمیدونید چه لحظات غمانگیزی بود، گفتگو با مادر. اما خودش گفت امیدمونو از دست ندادیم جفتمون.
هشتگ یادتون نره.
لطفاً تا میتونید صدای #آرمیتا_عباسی باشید. نمیدونید چه لحظات غمانگیزی بود، گفتگو با مادر. اما خودش گفت امیدمونو از دست ندادیم جفتمون.
هشتگ یادتون نره.