نور صبح که از لای پرده افتاد توی اتاق و تاریک و روشن بیمرز شد، گوشه و کنار اتاق را وارسی کردم. بوی مرگ میداد. ابدا مقصودم جنازهی گوشهی اتاق نیست؛ حال و هوای اتاق شبیه حال و هوای نیمهشبهای قبرستان پایین همان دهکدهایست که دو سال پیش برای پاکسازی رفتیم، همانی که آخر کار هفده، بیستوهفت، یا چهلوهفت جسد را [ درست خاطرم نیست ] سوزاندیم به خیال اینکه اینطور بیماری در همان دهکده سرکوب شود. غافل از اینکه سه تای همراههامان مبتلا شدند همانجا، به خاطر دُزِ پایین داروی پیشگیری که بدست دستیارِ پزشک، که از سرِ سهلانگاری به اندازه دارو با خودش نیاورده بود، رقیق شد. پسرک هوش و حواس درست و حسابی نداشت انگار؛ آخر کار هم شنیدم توی همان پمپ بنزین جنوب شهر، که آخر همان سال منفجر شد سوخته. پشتِ سر مُرده حرف نمیزنم، ولی هیچ بعید نیست مقصر همان انفجار هم خودش بوده باشد.
خوب شد مرد! عذاب همهگیریِ این بیماری که مسبب انتشارش بود دیوانهاش میکرد. ده یا دوازده روز [ شک دارم] بعدِ همان انفجار بود که اولین فرد مشکوک به همان بیماری پیدا شد، پزشک همان بیمارستانی که مجروحهای انفجار را بستری کردند.
مشخص نشد از کدام مجروح سرایت کرده بود به پزشک، اما مشخصا بیماری مقاومتر از قبل بود.
از همان روزها بود که کمکم خبرهای مبتلا شدن بقیه، از گوشه و کنار شهر به گوش میرسید.
کمکم گستردهتر شد و از کشور هم بیرون رفت.
اوایل سال بعدش، که میشود پارسال. سه تای مبتلاها مردند.
مردهها صعودی بیشتر شد تا اواسط سال، که میشود پنج ماه پیش، گفتند جمعیت زندهی زمین نصفِ جمعیت سال پیشش شده. فاجعه!
دکتری که برای پیدا کردن عامل مقاومت من روی خونم تحقیق میکرد سه ماه پیش مُرد.
این روزها وهم سراغم آمده. خیال میکنم آدمِ زنده دور و اطراف میبینم.
اما تمام این دو ماهی که روی زمین میچرخم هنوز معتقدم مسخرهتر از عبارت ”آخرینآدمزندهیرویزمین“ نشنیده بودم.
#مرض_گونه
#آپوکالیپتیک :))
#آخرینآدمزندهیرویزمین
خوب شد مرد! عذاب همهگیریِ این بیماری که مسبب انتشارش بود دیوانهاش میکرد. ده یا دوازده روز [ شک دارم] بعدِ همان انفجار بود که اولین فرد مشکوک به همان بیماری پیدا شد، پزشک همان بیمارستانی که مجروحهای انفجار را بستری کردند.
مشخص نشد از کدام مجروح سرایت کرده بود به پزشک، اما مشخصا بیماری مقاومتر از قبل بود.
از همان روزها بود که کمکم خبرهای مبتلا شدن بقیه، از گوشه و کنار شهر به گوش میرسید.
کمکم گستردهتر شد و از کشور هم بیرون رفت.
اوایل سال بعدش، که میشود پارسال. سه تای مبتلاها مردند.
مردهها صعودی بیشتر شد تا اواسط سال، که میشود پنج ماه پیش، گفتند جمعیت زندهی زمین نصفِ جمعیت سال پیشش شده. فاجعه!
دکتری که برای پیدا کردن عامل مقاومت من روی خونم تحقیق میکرد سه ماه پیش مُرد.
این روزها وهم سراغم آمده. خیال میکنم آدمِ زنده دور و اطراف میبینم.
اما تمام این دو ماهی که روی زمین میچرخم هنوز معتقدم مسخرهتر از عبارت ”آخرینآدمزندهیرویزمین“ نشنیده بودم.
#مرض_گونه
#آپوکالیپتیک :))
#آخرینآدمزندهیرویزمین