هندبوک برق طراحی، اجرا و نظارت dan repost
به تمام دوستانی که آزمون را رد شده اند.
ماجرای شنا آموختن بنده
شاید من ترسوترین فرد دنیا از آب بودم ولی همچنین پرانگیزه ترین فرد برای یادگیری شنا(به خاطر کم نیاوردن جلوی برادرم) 😊
برادرم امید، 5سال از بنده بزرگتر است. 14 ساله بود که کلاس شنا رفت و در همان جلسات ابتدایی، توانست عرض استخر(10متر) را شنا کند و بعد از آن با هم استخر می رفتیم. یادآوری کنم اکثر استخرهای آن موقع روباز بودند و فقط تابستان فعال بودند. برادرم کلی خواهش التماس می کرد تا من ترسم را کنار بگذارم و وارد آب شوم. بعد از اصرارهای فراوان او و غلبه بر کلی فکر و خیال و توهم غرق شدن، در قسمت کم عمق با توسل به نردبان دیواری استخر وارد آب می شدم و پس از چند دقیقه خارج می شدم. بعدها شاید بعد از 10 جلسه استخر رفتن تفریحی، افتخاری که می دادم علاوه بر ورود به آب، کمی داخل آب فوت می کردم و چشمانم را داخل آب باز می کردم. یک جلسه با پدر و برادرم استخر رفتیم و برادرم گلایه می کرد هر چی به ایمان می گویم وارد استخر شود و راه برود نمیاد، مرحوم پدرم کلی تشویق و ترغیب کرد که نترسم، افتخاری که دادم از پشت پدرم را محکم گرفتم و در قسمت کم عمق، در عرض استخر راه رفتم😊
حوض منزل پدر بزرگم 2در2 متر با عمق 70 سانتی متر بود. تابستان ها که با اصرار برادرم داخل آن می رفتم خودم را با شیلنگ و طناب به شیر آب می بستم که غرق نشوم😊
با همه اینها همیشه به پدرم می گفتم من عاشق شنا هستم و بالاخره شنا یاد می گیرم(البته انگیزه درونی داشتم: رقابت با برادرم و دوستانم که شنا بلد بودند)
15 ساله بودم که پدرم بنده را کلاس شنا گذاشت، جلسات اول و دوم، سر خوردن روی آب بود و فوت کردن داخل آب برای تمرین هواگیری. سپس تا جلسه پنجم پا زدن و بعد هم رفتن به قسمت عمیق. باید به صورت وتری از مثلث در گوشه استخر، سر می خوردیم و پا می زدیم. دو مربی بیرون آب بودند و یکی هم داخل آب که اگر کسی گیر کرد، نجاتش دهد. مربی می گفت بپرید و پا بزنید که ترس از عمیق بریزد، کور خوانده بود، من نپریدم😃😊. جلسات بعدی آموزش دست کرال(Crawl) بود و تا جلسه 12 همه شناآموزها عرض استخر را در قسمت عمیق شنا می کردند. 3 مربی بودند و 45 شنا آموز که من و 2 نفر دیگر بعد 12 جلسه قسمت عمیق نرفتیم چون به شدت می ترسیدیم. مربیان هم بی خیال ما شدند. 😊
مرحوم پدرم باز کلی تشویق و ترغیب کرد که نترسم و تابستان سال بعد (16سالگی) دوباره بنده را کلاس شنا فرستاد. باز هم همان ترس وجود داشت ولی بالاخره جلسه 12 سال دوم با کلی تهدید و تشویق و تحقیر از سوی مربیان و همکلاسی ها افتخار دادم و در قسمت عمیق یک عرض را با پا زدن شنا کردم، هنوز یادمه که با چه شور و شعف و خوشحالی ای خطوط سفید رنگ طولی استخر را طی می کردم. دیگر ترسم ریخت و به شدت پیگیر بودم تا علاوه بر پا زدن، دست زدن و هواگیری را هم انجام دهم. آن موقع ها استخر سرپوشیده کم بود و پرهزینه و کمتر می رفتیم تا تابستان سال بعد صبر کردم و دوباره 12 جلسه ثبت نام کردم و سال سوم بود که شنای کرال سینه را کامل یاد گرفتم و از شوق زیاد آن، بلافاصله شنای قورباغه را هم آموختم. مربیان که شوق زیاد من را دیدند گفتند سال بعد دوره های نجات غریق را شرکت کن. باورم نمی شد که مربیان قطع امید کرده از بنده، حالا به من می گویند برای دوره های غریق نجات شرکت کن. سال چهارم دوره ها را شرکت کردم که تمرینات نفس گیری داشت یادمه گاهی وسط تمرینات بالا می آوردم. سال چهارم و پنجم در آزمون های پایانی نجات غریق رد شدم چون در سن 18 و 19 سالگی جثه ضعیفی داشتم (وزن 54 کیلو) و نمی توانستم غریق 90 کیلویی که جز آزمون بود را نجات دهم، ضمنا باید 200 متر شنای آزاد را کمتر از 4 دقیقه شنا می کردم که تایمم 4 دقیقه و 10 ثانیه بود ولی همان انگیزه زیاد، باعث شد سال سوم هم دوره های نجات غریق را شرکت کنم(20 سالگی) و لب مرزی با تخفیف مربیان، در آزمون نجات غریق پایه 2 قبول شوم.
ارادتمند: سریری
@handbook7
ماجرای شنا آموختن بنده
شاید من ترسوترین فرد دنیا از آب بودم ولی همچنین پرانگیزه ترین فرد برای یادگیری شنا(به خاطر کم نیاوردن جلوی برادرم) 😊
برادرم امید، 5سال از بنده بزرگتر است. 14 ساله بود که کلاس شنا رفت و در همان جلسات ابتدایی، توانست عرض استخر(10متر) را شنا کند و بعد از آن با هم استخر می رفتیم. یادآوری کنم اکثر استخرهای آن موقع روباز بودند و فقط تابستان فعال بودند. برادرم کلی خواهش التماس می کرد تا من ترسم را کنار بگذارم و وارد آب شوم. بعد از اصرارهای فراوان او و غلبه بر کلی فکر و خیال و توهم غرق شدن، در قسمت کم عمق با توسل به نردبان دیواری استخر وارد آب می شدم و پس از چند دقیقه خارج می شدم. بعدها شاید بعد از 10 جلسه استخر رفتن تفریحی، افتخاری که می دادم علاوه بر ورود به آب، کمی داخل آب فوت می کردم و چشمانم را داخل آب باز می کردم. یک جلسه با پدر و برادرم استخر رفتیم و برادرم گلایه می کرد هر چی به ایمان می گویم وارد استخر شود و راه برود نمیاد، مرحوم پدرم کلی تشویق و ترغیب کرد که نترسم، افتخاری که دادم از پشت پدرم را محکم گرفتم و در قسمت کم عمق، در عرض استخر راه رفتم😊
حوض منزل پدر بزرگم 2در2 متر با عمق 70 سانتی متر بود. تابستان ها که با اصرار برادرم داخل آن می رفتم خودم را با شیلنگ و طناب به شیر آب می بستم که غرق نشوم😊
با همه اینها همیشه به پدرم می گفتم من عاشق شنا هستم و بالاخره شنا یاد می گیرم(البته انگیزه درونی داشتم: رقابت با برادرم و دوستانم که شنا بلد بودند)
15 ساله بودم که پدرم بنده را کلاس شنا گذاشت، جلسات اول و دوم، سر خوردن روی آب بود و فوت کردن داخل آب برای تمرین هواگیری. سپس تا جلسه پنجم پا زدن و بعد هم رفتن به قسمت عمیق. باید به صورت وتری از مثلث در گوشه استخر، سر می خوردیم و پا می زدیم. دو مربی بیرون آب بودند و یکی هم داخل آب که اگر کسی گیر کرد، نجاتش دهد. مربی می گفت بپرید و پا بزنید که ترس از عمیق بریزد، کور خوانده بود، من نپریدم😃😊. جلسات بعدی آموزش دست کرال(Crawl) بود و تا جلسه 12 همه شناآموزها عرض استخر را در قسمت عمیق شنا می کردند. 3 مربی بودند و 45 شنا آموز که من و 2 نفر دیگر بعد 12 جلسه قسمت عمیق نرفتیم چون به شدت می ترسیدیم. مربیان هم بی خیال ما شدند. 😊
مرحوم پدرم باز کلی تشویق و ترغیب کرد که نترسم و تابستان سال بعد (16سالگی) دوباره بنده را کلاس شنا فرستاد. باز هم همان ترس وجود داشت ولی بالاخره جلسه 12 سال دوم با کلی تهدید و تشویق و تحقیر از سوی مربیان و همکلاسی ها افتخار دادم و در قسمت عمیق یک عرض را با پا زدن شنا کردم، هنوز یادمه که با چه شور و شعف و خوشحالی ای خطوط سفید رنگ طولی استخر را طی می کردم. دیگر ترسم ریخت و به شدت پیگیر بودم تا علاوه بر پا زدن، دست زدن و هواگیری را هم انجام دهم. آن موقع ها استخر سرپوشیده کم بود و پرهزینه و کمتر می رفتیم تا تابستان سال بعد صبر کردم و دوباره 12 جلسه ثبت نام کردم و سال سوم بود که شنای کرال سینه را کامل یاد گرفتم و از شوق زیاد آن، بلافاصله شنای قورباغه را هم آموختم. مربیان که شوق زیاد من را دیدند گفتند سال بعد دوره های نجات غریق را شرکت کن. باورم نمی شد که مربیان قطع امید کرده از بنده، حالا به من می گویند برای دوره های غریق نجات شرکت کن. سال چهارم دوره ها را شرکت کردم که تمرینات نفس گیری داشت یادمه گاهی وسط تمرینات بالا می آوردم. سال چهارم و پنجم در آزمون های پایانی نجات غریق رد شدم چون در سن 18 و 19 سالگی جثه ضعیفی داشتم (وزن 54 کیلو) و نمی توانستم غریق 90 کیلویی که جز آزمون بود را نجات دهم، ضمنا باید 200 متر شنای آزاد را کمتر از 4 دقیقه شنا می کردم که تایمم 4 دقیقه و 10 ثانیه بود ولی همان انگیزه زیاد، باعث شد سال سوم هم دوره های نجات غریق را شرکت کنم(20 سالگی) و لب مرزی با تخفیف مربیان، در آزمون نجات غریق پایه 2 قبول شوم.
ارادتمند: سریری
@handbook7