| Schizoid |


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


{Aisha}
ناشناخته حرفاتونو می‌شنوم:
https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1184572-KA5kysj

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri



حوصلم، اعصابم، خوابم، روحم، جسمم، امیدم، آرزوهام، احساساتم، خاطره‌هام،
در حال حاضر بد ریدن.


🎞The Imitation Game




ممنونم، ممنونم از هر هنرمند و آرتیستی در هر حوزه‌ای از هنر.
نقاشی و طراحی، عکاسی، موسیقی و آواز، ادبیات و نویسندگی و شاعری،سینما و تئاتر و غیره و غیره.
ممنون که دنیا رو قشنگ‌تر می‌کنین.




WAIT-?¿?¿?


حوصله‌ام، حوصله‌ام، حوصله‌ام‌، حوصله‌ام...


+این کدوم قرنه؟
-نمی‌دونم چه قرنیه؛ می‌دونم همیشه تو این خواب تو می‌رسی، من جا می‌مونم.


-مرگ بر مثبت‌گرایی غیرواقعی-






فیلم "در دنیای تو ساعت چند است؟" رو دیدم.
از اونایی بود که حس خوبی رو منتقل می‌کرد. خیلی خوبِ خوب.


_Are you crying?!
+No, my eyes are just watering.




زبان آلمانی عاشق صرف کردن همه چیزه،
همه چیز.
با هیچ‌چیز و هیچکس ساده کنار نمیاد،
صرفش کن!!


Petrichor dan repost
۲۲ ساله شدم. مدت‌هاست ننوشته‌ام. می‌ترسم عادت نوشتن از سرم بی‌افتد. جوان‌تر (؟) که بودم؛ خلاق‌تر و بی‌پروا بودم. نباید اجازه دهم که این چشمه خشک شود و نفس جنونم‌ به شماره بی‌افتد. ۲۲ ساله شدم؛ آرامم و پشیمانی ندارم. آرزوهای زیادی دارم.
با خودم تمرین کرده‌ام که قبول نکنم چشم‌های غمگینی دارم و محکوم نباشم چیزی بیشتر از توانم را تحمل کنم. دهانم را کمتر از قبل باز می‌کنم. پذیرفته‌‌ام‌که رنج، رکن ثابت وجود من است و فقط شیوه‌ی بروزش دگرگون می‌شود. با رنج خو گرفته‌ام و اگر رنج نکشم، احساس غربت میکنم. به این فکر میکنم که من تنها یک نفرم با این‌همه رنج‌های گوناگون‌ و خوب می‌دانم بقیه‌ی آدم‌ها هم “یک‌نفر”هایی هستند شبیه من. باید به رنج دیگران نظر کرد. چه‌ کسی حساب رنج‌های جهان را نگه‌میدارد؟
دیگر با پوست و تنم بیگانه‌ نیستم و پشت‌ موهایم پناه نمیگیرم. از اینکه از شعرهای عاشقانه‌ی قابل‌پیش‌بینی لذت می‌برم شرمگین نیستم و معتقدم شعرهای ساده و آبکی باید وجود داشته باشند،حتی فیلم‌های مبتذل و تو خالی هم باید باشند؛ تا در مواجهه با روی زشت خودم بدانم که تنها نیستم. گاهی از اعتقاداتم برائت می‌جویم و اظهاراتم‌ را تکذیب می‌کنم. همین جملاتی که خواندی را هم.
وقتی که کسی از من عکس میگیرد می‌دانم با دست‌هایم چه کنم و از کارهایی که نیازمند حضور باشند بیزار نیستم. از مقابل دیدگان زنده، زندگی کردن، نمی‌هراسم. بیمار و اسیر کسی هستم که می‌توانم ایشان را خشمگین کنم، رام کنم، برانگیزم و فروبنشانم.
حالا...میبینی که چه معمولی‌ام؟
این‌ها اعترافات من بودند، اگر هنوز هم می‌خواهی چیزی بیشتر بدانی یا بفهمی؛ خبرم کن. شاید کسی دست‌هایی که بوی پیاز می‌دهند را هم ببوسد.


تابستون من in a nutshell:


WAR...~ IS...~ OVER...!~


نه مثل من باشید نه مثل ایشون.


سلام،
از خودم و نوشته‌هام متنفرم،
خدافظ.

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

27

obunachilar
Kanal statistikasi