خیلی از آدم ها تو زندگیشون ی نقطه تاریک درد دارن ک بعد از اون دیگه اون آدم سابق نشدن،ی نفر تو زندگیشون اومده ک انقد حواسشون جمع اون بوده ک حواسشون از خودشون پرت شده اونقدر درگیر اون ی نفر شدن ک نفهمیدن همون ی نفر داره بی رحمانه ترین آسیبارو بهشون میزنه و حتی از زخم چاقو بدتر...از ي جايى به بعد احساسشون يخ مى زنه ديگه دردى حس نمى كنن و هيچكس هم نمى تونه يخ احساسشون رو باز كنه و اين خودش از هر دردى بدتره