📜 شرح دورهٔ مروری بر فلسفهٔ نیچه
در سال ۱۷۶۳، پس از جنگهای هفت ساله، جهان آلمانی زبان در سپهر سیاسی اروپا جایی نداشت. رقابت بر سر رسیدن به جایگاه مهمترین قدرت امپراطوری مقدس روم، پادشاه پروس را بر آن داشت تا در سال ۱۷۵۶ به اتریش حمله کند.
فرانسه که تا پیش از این دشمن قدیمی دودمان پادشاهی هابسبورگ در اتریش بود، در مقابل اتحاد بریتانیا و پروس، به اتریش دست دوستی داد. در پی این نبرد هفت ساله، فرانسه بخشی از مستعمرات خود را از دست داد و انقلاب فرانسه نیز از دیگر پیامدهای این جنگ در سال ۱۷۸۹ بود.
با این حال این فلسفه آلمانی بود که تا مدتها اندیشه مسلط اروپا باقی ماند. گویی جهان آلمانی زبان، آنچه را در دنیای واقع به دست نیاورده بود، در ساحت فکر جستوجو میکرد.
ساختار اقتصادی مبتنی بر کشاورزی سنتی همراه با افزایش جمعیت و بحرانهای ناشی از آن، رفتهرفته نیاز به پیشرفت و بوروکراسی کارآمد را آشکار میکرد و از این رو، دانشگاهها کانون توجه قرار گرفتند.
عقلانیت و روشنگری سؤال فیلسوفان آلمانی شد، اما نظم قدیم پاسخی برای آن نداشت. آگاهی حالا دو پاره شده بود. سرگشتگی در هزارتوی حقیقتِ پارهپاره، فضایی مرموز و رعبآور و پرشور ساخته. شناخت حقیقت ناممکن شده بود. در این میان، «رنجهای ورتر جوان»، اثر گوته، زمینلرزهای بود که این وضعیت بحرانی را به خروش درآورد. درنهایت در سال ۱۷۸۱، ویراست نخست «نقد عقل محض»، اثر امانوئل کانت منتشر شد. کتابی برای رهایی از جزماندیشی با پاسخی به تجربهگرایی.
به استناد این پاسخ باید گفت، تنها از طریق حکم (justifying) است که شناخت پیدا میکنیم، و حکم از ترکیب مقولات ثابت فاهمه با شهود تجربی متغیر ساخته میشود. به این ترتیب تجربههای کثیر ذیل یک حکم یا گزاره وحدت پیدا میکنند و صادق بودن این گزاره تضمینی میشود برای شناخت حقیقت. اما در اینجا باید بگوییم که مسئله تنها بر سر صدق و کذب گزارهها نیست و تمیز حقیقت و خطا کفایت نمیکند. این طرح انتقادی کانت کافی نیست. نیچه این نقد را تا سرحدات پرسش از خود حقیقت، تا سطح ارزشها پیش میبرد. ژیل دلوز، فیلسوف معاصر فرانسوی، «کلیترین طرح نیچه» را «وارد کردن مفهومهای معنا و ارزش به فلسفه» میداند. از نظر او؛ «فلسفه انتقادی نیچه دو حرکت جداییناپذیر دارد: ربط دادن هر چیز و هر خاستگاهی به ارزشها؛ اما همچنین ربط دادن این ارزشها به چیزی که خاستگاه آنها باشد و ارزش آنها را تعیین کند. در این دو حرکت است که نبرد دوگانه نیچه را بازمیشناسیم».
دلوز، نیچه را از میان سنت پساکانتی بیرون میکشد و روی صحنه میآورد. نیچه با پرسشهای ما معاصر میشود. اما پیش از برقرار شدن اتصال میان نیچه و پرسشهای ما، چه بسا لازم باشد، بعضی از سوء تفاهمها درباره فلسفه نیچه برطرف شود. بعد از آن است که مفاهیمی مانند بازگشت جاودان، خواست توان، فرا انسان و تبارشناسی در منظومهای که کتاب «نیچه و فلسفه» تصویر میکند، معنا و درخشش تازهای مییابند.
در این دوره بناست فلسفه نیچه را با محوریت کتاب «نیچه و فلسفه» بخوانیم.
▪️برای اطلاعات بیشتر و ثبتنام، پیام دهید:
@shak_space