وقتی کلمات کنار هم قرار میگیرند...
......
به تو گفته بودم چقدر..بوی عطر باران میدهی؟...نفس های خنکی در همین نزدیکی که نرم نرمان میرسد
و من مدهوشِ طنازی بی نقص تو..همانطور آرام..آرام نظاره ات میکنم
همان لحظه...که در زمانه ی پر رنگ و آب اطرافت رخ نشان میدادی ذره ذره وجودت را حس میکردم
و هر لحظه بیشتر در سبزیِ پاکه چشمانت خود باخته میشدم
محبوب من...
تو زیباترین خلقت معبود منی...
و تمام من تورا رعنا ترین دلبر عالم یافته
ماه روی من..تو
حتی نسیم صیقلی این آسمان را هم...غرق موج گیسوان شرابی رنگت کرده ای
هوا سرد و سوزناک تر میشود...
و من در این هوای بی وزش تابستانی هنوز هم تورا..ارام ارام...نظاره ات میکنم
-مارال
......
به تو گفته بودم چقدر..بوی عطر باران میدهی؟...نفس های خنکی در همین نزدیکی که نرم نرمان میرسد
و من مدهوشِ طنازی بی نقص تو..همانطور آرام..آرام نظاره ات میکنم
همان لحظه...که در زمانه ی پر رنگ و آب اطرافت رخ نشان میدادی ذره ذره وجودت را حس میکردم
و هر لحظه بیشتر در سبزیِ پاکه چشمانت خود باخته میشدم
محبوب من...
تو زیباترین خلقت معبود منی...
و تمام من تورا رعنا ترین دلبر عالم یافته
ماه روی من..تو
حتی نسیم صیقلی این آسمان را هم...غرق موج گیسوان شرابی رنگت کرده ای
هوا سرد و سوزناک تر میشود...
و من در این هوای بی وزش تابستانی هنوز هم تورا..ارام ارام...نظاره ات میکنم
-مارال