بعد از اینکه علی بیرانوند مسیر توپ رونالدو را درست تشخیص داد و توپ در میان دستانش آرام گرفت، پنج ثانیه روی زمین دراز کشید. درست مثل مادری که نوزادش را در آغوش میگیرد توپ را به سینه فشرد و چشمانش را بست.
این لحظات برای ما که با تمام توان فریاد شادی سر میدادیم پنج ثانیه گذشت، اما برای بیرانوند شاید زمان به اندازه ی دوازده سال کش آمده بود: از چهارده سالگی که به عشق فوتبال از خانه فرار کرد تا بیست و شش سالگی که پا به جام جهانی گذاشت. توی آن پنج ثانیه ی جادویی، بیرانوند حتما روزها و شبهای زیادی را مرور کرده: کار توی کارواش، شب های بی خوابی در میدان آزادی، فروش نان بربری در غروب های ماه رمضان، کارگری در مغازه ی خیاطی، شستن ظرف در رستوران به خاطر جای خواب، ساعت پنج صبح و جارو زدن پارک های پایتخت و...
میدانید، همه ی ما یک روزی، یک جایی آن پنج ثانیه ی جادویی را تجربه خواهیم کرد. زمانی که چشممان را میبندیم و روزها و شب هایی که با سختی و جان کندن گذراندیم را مرور میکنیم. خوش به حال آن هایی که در پنج ثانیه ی جادویی زندگی، توی دلشان میگویند:
"ارزشش را داشت ..."
🍀روانشناسي آنلاين سيميآروم🍀
@simiaroom
این لحظات برای ما که با تمام توان فریاد شادی سر میدادیم پنج ثانیه گذشت، اما برای بیرانوند شاید زمان به اندازه ی دوازده سال کش آمده بود: از چهارده سالگی که به عشق فوتبال از خانه فرار کرد تا بیست و شش سالگی که پا به جام جهانی گذاشت. توی آن پنج ثانیه ی جادویی، بیرانوند حتما روزها و شبهای زیادی را مرور کرده: کار توی کارواش، شب های بی خوابی در میدان آزادی، فروش نان بربری در غروب های ماه رمضان، کارگری در مغازه ی خیاطی، شستن ظرف در رستوران به خاطر جای خواب، ساعت پنج صبح و جارو زدن پارک های پایتخت و...
میدانید، همه ی ما یک روزی، یک جایی آن پنج ثانیه ی جادویی را تجربه خواهیم کرد. زمانی که چشممان را میبندیم و روزها و شب هایی که با سختی و جان کندن گذراندیم را مرور میکنیم. خوش به حال آن هایی که در پنج ثانیه ی جادویی زندگی، توی دلشان میگویند:
"ارزشش را داشت ..."
🍀روانشناسي آنلاين سيميآروم🍀
@simiaroom