Sociology of Sport


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


@sociology_of_sport
یادداشتها نظرات و پیشنهادهای سازنده شما را در نشانی زیر چشم به راهیم:
@Moidfar
@madanibita

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri




انجمن حمایت از حقوق کودکان dan repost
بیانیه انجمن حمایت از حقوق کودکان در خصوص بازجویی و پخش تصاویری از دختر 17 ساله به جهت برخی حواشی در فضای
مجازی

طی روزهای گذشته در تصاویر پخش شده از سوی شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی ایران شاهد صحنه ای تلخ بوده ایم که فضای رعب انگیز بازجویی از دختر 17 ساله و استیصال منجر به گریستن وی را با همراهی مصاحبه گر سازمان صدا وسیما به نحوی حقارت آمیز به نمایش می گذارد، پخش این تصاویر با هدف ایجاد رعب و عبرت آموزی میان جمعیتی است که در فضای مجازی به گونه ای فعال هستند و به واقع قدرت نمایی در مواجهه با نوجوانی است که بعنوان فردی زیر هجده سال، کودک قلمداد می گردد.
بی تردید هدف هر چه که باشد ، چنین برخوردی را بویژه در مورد کودکان، نه در نفس خود توجیه می کند و نه در به تصویر کشیدن آن. این برخورد نماد مشخص و بارز خشونت علیه کودکان به شمار می رود که به موجب قانون حمایت از کودکان و نوجوانان ، ایجاد چنین فضای حقارت آمیز نوعی کودک آزاری روانی تلقی شده و به جهت عمومی بودن این جرم مدعی العموم می تواند راسا وارد ماجرا شده و نسبت به خاطیان طرح دعوا نماید.
این اقدام علاوه بر آنکه مغایر تمامی آموزه های علمی و روانشناسی حوزه کودکان است، از منظر اجتماعی نیز جز ایجاد فاصله هر چه بیشتر میان مردم و حاکمان نتیجه ای در بر نخواهد داشت و تحمیل فشاری مضاعف بر جامعه به شمار می رود، ضمن آنکه مطابق قوانین موضوعه کشور و همچنین قوانین بین المللی پذیرفته شده توسط مجلس شورای اسلامی، این اقدام سازمان صدا و سیما بطور خاص مغایر نص صریح اصل 38 قانون عالی اساسی و بند الف ماده 37 کنوانسیون جهانی حقوق کودک است چنانچه که کشورهای عضو همچون ایران تعهد نموده اند که هیچ کودکی مورد شکنجه یا سایر رفتارهای بیرحمانه،غیر انسانی یا تحقیر آمیز قرار نگیرد، همچنین در بند یک ماده 40 همان کنوانسیون کشورهای عضومتعهد می شوند که برای هر کودک مجرم ،متهم یا مظنون به نقض قوانین کیفری این حق را به رسمیت شناسند که با وی به روشی که موجب اعتلای مفهوم شرف و ارزش در ذهن کودک می گردد رفتار نمایند،روشی که احترام کودک به حقوق بشر و آزادی های اساسی دیگران را تقویت کند و به سن کودک و مطلوبیت ترویج ادغام مجدد وی در جامعه و ایفای نقشی سازنده توسط کودک در جامعه توجه داشته باشد. این درحالی است که رفتار به تصویر کشیده شده در شبکه یک سیما مبین بارز رفتار بیرحمانه و غیر انسانی به شمار می رود که جز به تخریب هر چه بیشتر مناسبات اجتماعی نخواهد انجامید.
انجمن حمایت از حقوق کودکان ضمن اعلام مراتب اعتراض شدید به اینگونه رفتارهای خشونت بار و ترویج دهنده خشونت، از دادستان عمومی کشور در خواست دارد به عنوان مدعی العموم نسبت به پیگیری حقوق پایمال شده نوجوان 17 ساله اقدام و حضور عدالت در دفاع از کودکان کشورمان را به منصه ظهور رسانند. همچنین از مدیران سازمان صدا و سیما نیز انتظار دارد ضمن برخوردی قاطع با دست اندرکاران این برنامه، نقش ملی و اجتماعی خود را نشان دهند .بدیهی است این انجمن به فوریت مراتب شکایت و اعتراض خود را مبتنی بر استنادات قانونی به شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما نیز متعاقبا ارایه خواهد کرد.

انجمن حمایت از حقوق کودکان- هجده تیرماه یکهزارو سیصدو نودو هفت
🗾 @irsprcorg




BBCPersian dan repost
🔴مجوز تماشای خانوادگی مرحله نیمه نهایی جام جهانی در ورزشگاه آزادی صادر شد
🔹شورای تامین استانداری تهران، مجوز تماشای خانوادگی مرحله نیم نهایی جام جهانی در ورزشگاه آزادی را صادر کرد.
https://bbc.in/2KLuDcU
@BBCPersian


رقص اینستاگرامی یا اعترافات تلویزیونی: مسئله کدام است؟

🖊امیر هاشمی مقدم

در علوم اجتماعی، مسئله را چیزی تعریف می‌کنیم که چند ویژگی داشته باشد: در میان بخش زیادی از جامعه گسترده باشد؛ رسانه‌ها و روشنفکران نسبت به وجود آن حساس شده باشند؛ و مردم هم خواستار حل آن باشند. بنابراین اگر یکی دو مورد دزدی در شهری رخ دهد، کسی آنرا مسئله نمی‌داند. اما اگر دزدی به شکل گسترده‌ای رواج یافته، رسانه‌ها و مردم محلی نسبت به آن اجساس نگرانی کرده و خواستار پیشگیری و برخورد با این پدیده باشند، دزدی در این شهر، مسئله‌ای اجتماعی است.
در روزهای گذشته، بحث دختران رقصنده و اعترافات تلویزیونی آنها، توجه رسانه‌ها، مردم و روشنفکران را به خود کشانده. اما مسئله اینجاست که آنچه مردم و روشنفکران خواهان برخورد با آن هستند، 180 درجه متفاوت با شیوه برخوردی است که رخ داده است. یعنی در حالی‌که حاکمیت، سه دختر را به‌عنوان رقصنده در اینستاگرام بازداشت و آنان را وادار به اعتراف تلویزیونی کرده، مردم، خودِ این بازداشتها، برخوردها و اعتراف‌گیری‌ها را نشانه گرفته و خواهان پایان یافتن آنها شده‌اند.
می‌توان سه مسئله درباره این پدیده دید: دیدگاه حاکمیتی که رقص دختران را مسئله می‌داند، دیدگاه مردم که شیوه برخورد حاکمیت با این پدیده را مسئله می‌دانند، و گستردگی تقابل این دو دیدگاه در بسیاری از دیگر زمینه‌ها، که نگارنده آنرا مسئله‌ای اجتماعی می‌داند. در زیر به هر یک از این مسئله‌ها نگاهی می‌اندازیم.
1- حاکمیت، شاخ بودن اینستاگرامی، آن هم از گونه رقصنده‌اش را مسئله می‌داند؛ با همه رسانه‌هایی که در اختیار دارد (به‌ویژه صدا و سیما) آنرا برجسته کرده و به شیوه خود با آن برخورد می‌کند تا به زعم خویش، این مسئله را حل کرده باشد. اما این پدیده، با تعریفی از مسئله که در علوم اجتماعی وجود دارد کاملا متفاوت است؛ چه اینکه نه رسانه‌ها و روشنفکران نسبت به این پدیده حساس شده بودند و نه مردم خواستار برخورد با آن.
البته در علوم اجتماعی به این نکته اشاره می‌شود که حاکمیت به‌وسیله رسانه‌هایی که در اختیار دارد، می‌تواند مردم را نسبت به یک پدیده حساس کرده و آنرا تبدیل به مسئله کند؛ اما در اینجا حاکمیت نتوانسته در این زمینه موفق شود. بلکه با شیوه برخوردش، مسئله دوم را آفریده است.
2- مسئله دوم، واکنش مردم به این شیوه برخورد حاکمیت است. از همان نخستین ساعات اعترافهای تلویزیونی، موجی از واکنشهای منفی، چه از سوی روشنفکران و چه از سوی کاربران شبکه‌های اجتماعی علیه این شیوه برخورد به راه افتاد. بسیاری از کاربران، رقص دختران در اینستاگرام را پدیده‌ای نمی‌دانند که شایسته چنین برخوردی باشد. از سوی دیگر، بسیاری به این نکته اشاره دارند که وقتی کشور این همه درگیر مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دیگر است، آیا برخورد با این دختران اولویت دارد؟
البته نگارنده در یادداشتی دیگر در رسانه‌ها (و اینجا در همین کانال) اشاره کرده که نمی‌توان به بهانه یک اولویت، خواسته‌های مردم را درباره مسائل فرهنگی همچون ورود زنان به ورزشگاه، نادیده گرفت؛ بنابراین در اینجا هم می‌توان همین نکته را به منتقدان وارد کرد که نمی‌توان به بهانه اولویتهای سیاسی و اقتصادی کشور، رسیدگی به مسائل اجتماعی را نادیده گرفت. اما بلافاصله باید دو نکته را افزود: یکم اینکه آیا چنین پدیده‌ای واقعا مسئله و نیازمند برخورد در این سطح است؟ و دوم، مسئولینی که عموما در پاسخ به خواسته‌هایی همچون ورود زنان به ورزشگاه، برگزاری کنسرتهای موسیقی و... ، «در شرایط کنونی اینها در اولویت نیست» را بهانه می‌کنند، اکنون آیا همان بهانه را نمی‌شود در برابر خودشان به کار برد و از اولویت مسائل مهمتر دیگر سخن گفت؟
3- مسئله سوم، سطح گستردگی این تقابلها بین حاکمیت و مردم است. اکنون درباره کمتر پدیده‌ای به‌عنوان مسئله اجتماعی، تفاهم بین مسئولین و مردم وجود دارد. چیزی را که مسئولین مسئله می‌دانند، مردم نمی‌دانند و چیزی را که مردم مسئله می‌دانند، مسئولین نمی‌دانند. نمونه‌هایی همچون برخورد با این شاخ‌های اینستاگرامی، نوع پوشش، ورود زنان به ورزشگاه، دوچرخه‌سواری زنان، برگزاری کنسرت، سانسور فیلم و کتاب و رسانه، فیلترینگ تلگرام و اینترنت، و ده‌ها موضوع فرهنگی و اجتماعی دیگر، این گستردگی اختلاف دیدگاه را نشان می‌دهد. بر پایه 1- همین گستردگی اختلاف دیدگاه درباره مسائل اجتماعی، 2- بحثهای گسترده‌ای که درباره این ناهمسانی خواسته‌های مردم و حاکمیت بیان می‌شود، و 3- خواسته‌های مردم برای پایان دادن به این نادیده گرفتن خواسته‌های‌شان از سوی حاکمیت، می‌توان مدعی شد که تفاهم نداشتن مردم با حاکمیت درباره تعریف و گستره مسئله اجتماعی و فرهنگی، خودش یک مسئله جدی و نیازمند توجه است.
@sociology_of_sport


امروز نیمه نهایی جام جهانی
@sociology_of_sport


در جهان کنترل شده و رقص گلوله‌های خشم

✍️ دکتر محمد جواد کاشی


برای نسل جوان، حساسیت بیش از حد نظام در مقابل بی‌حجابی یا رقص دختران غیر قابل فهم است. واقعا در کوران این همه مشکلات، بازداشت یک دختر هفده ساله و بازجویی از او و انتشارش در تلویزیون چه معنایی دارد؟ در این میان واکنش منتقدان و رسانه‌های خارجی حائز اهمیت است. آن ها این رفتار را نشانه‌ی استبداد، جهل و تحقیر زنان به شمار می‌آورند.
فضاهای مجازی پر شده است از تصاویر و فیلم‌هایی که دختران در حمایت از آن دختر هفده ساله می‌رقصند. دختران می‌رقصند و می‌رقصند و می‌رقصند، و گویی می‌جنگند و می‌جنگند و می‌جنگند. می‌رقصند اما گویی صدای خشم‌آلود گلوله‌ای شنیده می‌شود. دختری که در مقابل یک مسجد می‌رقصد همزمان تیری شلیک می‌کند.
باید به صدای یکدیگر گوش داد. آن که بازداشت و بازجویی می‌کند نماینده‌ی بخش مهمی از طبقات متدین و سنتی جامعه ایران است. و ان که می‌رقصد نماینده‌ی بخش دیگری از جامعه. هیچ‌کدام از جامعه‌ی ملی حذف شدنی نیستند. آن که سرکوب می‌کند باید بداند چه چیز این همه خشم او را از رقص یک دختر هفده سال لبریز می‌کند. او نیز که در حمایت از آن دختر هفده ساله در مقابل یک مسجد می‌رقصد باید بداند چه چیز او را این چنین بر می‌انگیزد.
ما همه در یک قلمروی سرزمینی زندگی می‌کنیم، اما دو تصور از جمع خود داریم. هرکس درک از خود و زندگی شخصی‌اش را بر درکی از کل و جماعت کلی استوار کرده است. معجزه‌ی گفتگو گشودن امکان تامل بر جهان دیگری‌ست، قبل از آن که دست به قضاوت و خشونت بزنیم.
بازجوها نماینده‌ی بخش مهمی از متدین‌های سنتی هستند. آن‌ها امکان رستگاری شخصی خود را در وجود جماعتی می‌یابند که تابع ضوابط شریعت است. همه‌چیز، همه‌ی رفتارها و گفتارها، حتی نیات و مقاصد، تسلیم احکام متشرعانه است. حال از سر رضایت یا زور. آن‌ها فعلا از نعمت وجود دستگاه نظارت و سرکوب نظام بهره مندند. اگر نظام نباشد به هزار شیوه‌ی دیگر واکنش نشان خواهند داد
ضابطه‌مند متشرعان، تن زنان بیش از هر چیز باید تحت نظات و کنترل باشد. هیچ چیز بیش از تن زنان این جهان استوار را از هم نمی‌پاشاند. تن بی‌مهار زنان بیش از هر چیزی قادر است استوانه‌های جهان مطلوب متشرعان را زیر و رو کند. اگر به اسناد تاریخی رجوع کنید متدین‌ها و روحانیون مسئله و مشکل خاصی با رژیم پهلوی نداشتند. مسئله‌ی مهمی که حساسیت آن‌ها را بر می‌انگیخت آزادی زنان و تن بی‌مهار آنان بود. هنوز هم که هنوز است بیشترین عامل همبستگی طبقات سنتی و متدین با هم و با نظام، حراست جامعه از تن بی‌مهار زنانه است. متدین‌های سنتی تداوم هستی جمعی و فردی خود را مشروط به تادیب تن زنان می‌داند. خدا به منزله‌ی مقدس‌ترین نام با عریانی تن زنان گویی از جهان شان رخت بر می‌بندد. شیطان بر همه جا مسلط می‌شود، شرارت زیر پوست‌هاشان رسوخ میکند و زندگی‌شان را تباه. بازجوها به نمایندگی از این طبقات بازجویی می‌کنند.
طبقات مدرن اما درکی دیگر از جماعت کلی دارند. اگر درک طبقات سنتی کلیت مردم را شامل می‌شود، آن‌ها به جماعتی محدودتر وابسته‌اند. به نظر آن‌ها من و طیفی که مثل من زندگی می کنند مرجعیت دارند. آن‌ها با دیگران در قلمرو سرزمینی کاری ندارند. نمی‌خواهند زحمتی برای دیگران فراهم کنند. متقابلا نمی‌خواهند دیگران هم برای آن ها زحمتی ایجاد کنند. آ‌ن‌ها اصولا به قلمرو سرزمینی فکر نمی‌کنند، گاهی به جماعتی در درون این قلمرو نظر دارند. و گاهی هم قلمرو نگاه و احساس‌شان به دوردست‌ها می‌رود، بیرون از این قلمرو سرزمینی. آن‌ها نمی‌توانند بفهمند چرا طبقات متدین سنتی این همه با نفرت و خشم به رفتار فردی آن ها نظر دارند.
دو تصور از جماعت در سطح ملی وجود دارد. برای کسانی قلمرو ملی یک قلمرو تک‌ساحتی ست. با سازمان‌دهی طراحی شده و نظم یافته. بیشترین هدف این سازمان دهی، تن زنانه است. حساسیت این ذهنیت در مراتبی بسیار پایین‌تر ممکن است متوجه فساد، ظلم، تبعیض و تحقیر در سطح اجتماعی شود. اما در تصور دیگر اصولا جماعتی در سطح عام و کلی وجود ندارد. هرکس هر طور بخواهد می‌تواند زندگی کند. هیچ‌کس متولی هیچ‌کس نیست. گوهر زندگی خرسندی و لذت فردی ست. در تقابل با جهان طبقات سنتی تن زنان بیش از هرچیز نشانه‌ی رهایی، آزادی و زندگی عاری از قیود بیرونی‌ست. بر بی‌مهاری تن زنان انبوهی از آرمان‌های فرو خفته تلنبار می‌شود: شادی، آزادی، رهایی، دموکراسی و رفاه.
میان این گروه‌ها و گروه‌های متدین سنتی، یک وجه مشترک هست: این‌ها نیز غیر از آزادی زنان چندان دلمشغول فساد و ظلم و تبعیض در سطح عمومی نیستند.
@sociology_of_sport


ISIAS Gender Studies(IGS) dan repost
"در برهه فعلی که کمی حساس است

ماموریت صدا و سیما خاص است

دیروز به لطف دوستان فهمیدیم:

سرشاخه ی ظلم، دختری رقاص است"

(آدینه خجسته پور)

@isaisgenderstudies


.
گفت‌وگوی ایلنا با صالح نجفی
⚽️فوتبال و جامعه

"در فوتبال، دو طرف بازی می‌توانند وارد زمین حریف شوند و به این معنی این یک جنگ مدرن، یا حتی پست‌مدرن است که در آن، بازیکن‌ها دائماً در حال تصرف زمین همدیگر و فتح دروازۀ‌ طرف مقابل‌اند. فوتبال از اساس یک وجه کاملاً سیاسی دارد. نه به معنای قاطی‌شدن سیاست و فوتبال، بلکه به‌حکم ماهیت این بازی. سیاست قلمرو تعیین دوست و دشمن است و در تعاریفی که کارل اشمیت از این قلمرو داشته می‌توانید حذف فیزیکی دشمن را هم فرض بگیرید. منتها اقتصاد سعی می‌کند از مفهوم رقابت سیاست‌زدایی کند. وقتی به فوتبال به‌مثابۀ جنگی با حضور داور فکر می‌کنیم، وجه سیاسی داستان پررنگ‌تر هم می‌شود، چراکه انگار پای عوامل بسیاری برای برنده‌شدن در میان است. وسایلی که بعضاً غیراخلاقی هم خوانده می‌شوند. مثل استفاده از دست که اصلاً کار اشتباهی نیست و به کلکی جنگی می‌ماند. به این معنا حرکت مارادونا حرکتی غریب بود؛ نشانی از ارادۀ معطوف به بردن و تعریف‌کردن میدان فوتبال به عنوان میدان جنگی که بُعد سیاسی‌اش بیشتر از حد تصور است..."

ادامه مطلب را در لینک زیر دنبال کنید:

https://goo.gl/4vTezY

@sociology_of_sport


🔷چه کسانی برای اعتراف تلویزیونی اولویت دارند؟

📝حمیدرضا شکوهی

🔻چند دختر نوجوان بودند که هر کدام برای خودشان در اینستاگرام دابسمش می کردند و می رقصیدند و عکس رقصشان را به اشتراک می گذاشتند. اما من و خیلی ها مثل من، وقتی خبر پخش فیلم اعترافاتشان در صداوسیما پخش شد تازه آنها را شناختیم. پس آنقدرها هم معروف نبودند. وقتی یکی از آنها جلوی دوربین اشک می ریخت و من نگاه می کردم، به خیلی چیزها فکر کردم. به این که گویا اولویتها عوض شده است...

🔻اقتصاد کشور در مرز نابودی قرار گرفته و بی ثباتی، گریبان بازار را گرفته و تحریمها هم در پیش است و توافق ایران و کمیسیون مشترک برجام بدون آمریکا هم چندان حاصلی نداشته است. در چنین شرایطی خودم خجالت می کشم درباره دخترانی بنویسم که می رقصیدند و به خاطر همین بازداشت شده اند و از آنها اعتراف گرفته اند. اما آن مسئولانی که سناریوی گرفتن اعتراف تلویزیونی از آن دختران را نوشته بودند هم همینطور مثل من به اولویتها فکر می کردند؟

🔻اگر حتی مثل طراحان این سناریوها قائل به این باشیم که گرفتن اعتراف تلویزیونی کار خیلی خوبی است – که من اینطور فکر نمی کنم -  اولیت امروز ما، گرفتن اعتراف تلویزیونی از دخترانی است که در اتاق خانه خودشان می‌رقصیدند، یا گرفتن اعتراف تلویزیونی از مدیران موسسات مالی و اعتباری غیرمجازی است که هزاران میلیارد تومان از پول مردم را بالا کشیدند و هیچکس نمی‌داند اسمشان چیست؟ گرفتن اعتراف تلویزیونی از کاسبان تحریم که میلیاردها تومان هزینه به زندگی مردم اضافه کردند مهمتر نیست؟ پیدا کردن بی ثبات کنندگان بازار ارز و سکه و طلا، چه تصمیمگیر و مسئول باشند و چه امثال جمشید بسم الله و سلطان سکه، اولویت بیشتری ندارد؟ آنهایی که با ندانم کاری هایشان، عامل تصویب چندین قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل بر ضد ایران شدند، هیچوقت تهدید شدند که باید اعتراف تلویزیونی انجام دهند؟ احتکارکنندگان بازار چطور؟ نظرتان درباره اعتراف گرفتن از مدیران برخی نهادهایی که بودجه‌های کلان میلیاردی می‌گیرند و به هیچکس هم پاسخگو نیستند چیست؟ چندشغله‌ها هم گزینه های خوبی برای اعتراف تلویزیونی هستند تا یک بار هم که شده شفاف به مردم بگویند این همه شغل را برای چه می‌خواهند؟

🔻البته گویا مسئولان محترمی که عزم خود را بر گرفتن اعتراف تلویزیونی از دختران رقصنده گذاشته اند، آنقدر به فکر منحرف نشدن افکار مردم و به خطر نیفتادن دین مردم هستند که کاری به این مسائل اقتصادی و سیاسی ندارند. البته اگر این طور باشد، باز هم اولویتهایی مهمتر از گرفتن اعتراف تلویزیونی از دختران رقصنده وجود دارد. می‌توانند به فاحشه خانه های فعال در اینستاگرام و البته گوشه و کنار شهر بپردازند...

🔻اینها را نوشتم اما خیلی انتظاری ندارم که مطابق همین اولویتها عمل شود. اولویتها آنقدر عوض شده که من و احتمالا خیلی از شما از آنها سر در نمی‌آوریم. اولویتهای برخی مسئولان، گرفتن اعتراف تلویزیونی از چند دختر رقصنده است و اولویتهای بخش مهمی از مردم این است که با این بی‌ثباتی در اقتصاد، چگونه حقوقشان را تا آخر ماه حفظ کنند و کم نیاورند و اگر صاحبخانه، اجاره خانه را اضافه کرد، از کجا پول بیاورند و روی رهن و اجاره بگذارند یا اگر دختر دم بخت دارند با کدام پول برایش جهیزیه جور کنند یا اگر پسری هستند که قصد ازدواج دارند، از کجا این همه پول برای مراسم عروسی و اجاره خانه بیاورند یا اگر در این وانفسای بی‌ثباتی اقتصادی، بیکار شده‌اند و دیگر نمی توانند با سیلی هم صورتشان را سرخ نگه دارند، چه خاکی به سرشان بریزند تا شاید در اولیتهای مسئولان یا اعتراف گیرندگان تلویزیونی قرار بگیرند؟ بعضیها می‌رقصند تا این سختی ها یادشان برود و اصلا فکر نمی‌کنند که ممکن است مجبور به اعتراف تلویزیونی شوند و بعضی هم همین رقص را هم بلد نیستند که برقصند تا شاید بعضی از آقایان مسئول، گوشه چشمی به آنها بیندازند.
@sociology_of_sport


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
فوتبال و سیاست:
چرا استقلال و پرسپولیس به بخش خصوصی واگذار نمی شوند؟
@sociology_of_sport


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
دیه گو مارادونا: "اگر زمان ما VAR وجود داشت، من را دستگیر می کردند."
@sociology_of_sport


امید که همگی رهروی راستین اندیشه متعالی او باشیم
ایام تسلیت باد
@sociology_of_sport


✅فرار ماهیچه ها و مهاجر پذیری
در میدان ورزش

📝مجید خاتونی
جامعه شناس و کارشناس ورزش

صحبت های اخیر یکی از نمایندگان مجلس مبنی بر بی عدالتی تیم های حاضر در جام جهانی روسیه ۲۰۱۸ در استفاده از ورزشکاران دیگر کشورها از چند منظر قابل تامل و بررسی است.

باید در ابتدا به این نکته اشاره کرد که اغلب ستاره های ورزشی از سنین کودکی به همراه خانواده و با نارضایتی از وضع موجود کشور خود به کشور مقصد مهاجرت کرده و یا در آن کشور مقصد به دنیا آمده اند.

کشورهایی که اغلب از مسیر توسعه دور افتاده اند و به انحاء مختلف طرد و رانده شدن شهروندانشان را موجب گشته اند ،کوچ اجباری را بر استعدادهای ورزشی تحمیل می نمایند.

محرومیت ها و محدودیت های گسترده در کشورهای توسعه نیافته به همراه فقدان عزم جدی برای رفع آنها، مولفه های مخاطره ساز بر ارزش هایی چون میهن دوستی و احساس تعلق و بالندگی ملی است که انگیزه، تلاش و تعاملات اجتماعی را در جهت توسعه مندی به شدت تضعیف و مضمحل می سازد.

از طرفی انسان نیازمند، برای تامین نیازهای اولیه زندگی، اهداف و شکوفایی استعدادهایش همواره در تلاش و در پی یافتن راهی برای رهایی از کمبودها و گذر از مرزهای های مختلف از جمله مرزهای جغرافیایی است.

در این بین طبق نظریه دیالکتیک محلی و جهانی آنتونی گیدنز جامعه شناس مطرح انگلیسی، کشورهای پیشرفته مهاجر پذیر با علم به این موضوع، فرصت خود عرضگی جهانی و هویت بخشی ورزشکاران محلی و گمنام را فراهم و زمینه های استعدادیابی و استعداد پروری آنها را مهیا می سازند.

حقوق نادیده گرفته شده و امکانات دریغ شده از نوجوانان، سردرگمی و بی آیندگی را پدید می آورد تا کشورهایی با سطح زندگی بالا و امکانات استاندارد ورزشی به ایجاد زمینه های جذب و کشش نوجوانان مستعد اهتمام ورزیده و برنامه ریزی نمایند.

از منظری دیگر این اقدام را می توان در ذیل رفتارهای بشردوستانه قلمداد کرد، چرا که فرصت زندگی با کیفیت، رشد و منزلت اجتماعی و هویت یابی ورزشی را برای جوانانی که از فقر امکانات و بسترهای توسعه مندی رنج می برند ایجاد می نماید.

از کرانه دیگر، انگشت انتقاد باید به سمت همان کشورهای مبدا نشانه رود که نمی تواند و گویی نمی خواهد عرصه هایی چون ورزش تالار رویاها و خاستگاه آرزوهای جوانان باشد.

ستاره های ورزشی سرمایه های نمادین هر جامعه محسوب می شوند و افتخار آفرینی آنان به مثابه "پاسخ متقابل" به خدمات کشوری است که به شکل یوتوپیایی شرایط و امکانات شکوفایی ، پیشرفت و رهایی از گمنامی را برایشان فراهم نموده است.

بدیهی است استعدادها و نخبگان هر میدانی بدون مولفه های حمایتگرانه و امکانات و شرایط مناسب هر جامعه از مدار مفید بودن اجتماعی خارج و دچار هرز روی و فرسایش می شوند.

بکارگیری و استفاده سایر کشورها از استعدادهای ورزشی می تواند تلنگری باشد بر آن دسته از حکومت هایی که نسبت به سرنوشت زندگی مردمانش و آینده جامعه اشان بی تفاوت بوده و نقش مهمی در کوچ اجباری نخبگان و رانده شدن آنان دارند.

زین الدین زیدان از نوابغ دنیای فوتبال مصداق مناسبی است بر این موضوع ،زمانیکه علاقه مند برای حضور در تیم ملی المپیک الجزایر (محل تولد والدینش) بود از سوی مربی وقت آن تیم حتی دعوت به همکاری نشد تا فرانسوی ها از این فرصت تاریخی نهایت بهره را برده و با بهره جستن از مهارت های او در تیم ملی بزرگسالان خود، بتوانند نقش مهمی در اعتبار بخشی فوتبال فرانسه و تعلق هویتی جوانانشان ایفا کنند.

این کنش متقابل ، معامله ای برد-برد و راضی الطرفین برای ورزشکاران و کشورهای بهره مند از آنهاست، چرا که از یک سو ورزشکار با رویکرد "آرزو اندیشی" تحت نظام آموزشی مناسب پرورش یافته و فرصت خودارزشمندی، تحرک اجتماعی و تبدیل از "هیچ کس" به "کسی" را پیدا می کند و از کرانه دیگر کشور مقصد (دولت برنده) با سرمایه گذاری و بکارگیری چنین نخبگانی می تواند در چشم اندازهای جهانی ورزش خودنمایی و یکه تازی کند.

در این میان بازنده اصلی ، کشور مبدا است که آن را می توان "دولت شرمنده" نام نهاد ، دولتمردانی که داشته هایشان را فدای نداشته هایشان کرده و شرایط جامعه را برای رشد و شکوفایی استعدادها، زیست پذیر نساخته اند. توجه و اهتمام به خودانتقادی و ریشه یابی و حل مسائل را نادیده گرفته و به فرافکنی و خوابزدگی روی آورده اند.
در سال های اخیر، مهاجرت نخبگان و فرار مغزها واقعیت تلخ جامعه ایران بشمار آمده که روند روزافزون آن در حال دربرگیری تمام بخش ها و نهادهای جامعه از جمله ورزش است.

بی شک تهی شدن سرمایه های جامعه در اثر ضعف عملکرد و غفلت دولت ها علاوه بر تباهی فرهنگی، مانع از تحقق فرصت های جهانی و بین الملی ورزش در ساحت های ملی و فردی می شود.

@sociology_of_sport




💢 مائده، اینستاگرام، رقص و اعترافات بغض آلود تلویزیونی ... چه خبر از دزدان بیت المال؟!

🖊جعفر محمدی

"مائده" نوجوان 17 ساله ای است که در خانه اش می رقصید و ویدئوی رقص هایش را در صفحه اینستاگرامش منتشر می کرد. رقص های این دختر نوجوان اما چندان ادامه دار نشد؛ پلیس او را شناسایی و دستگیر کرد، صفحاش را بست و صدا و سیما هم بیکار ننشست و با دوربین سراغش رفت و فیلمی از اعترافاتش(!) گرفت و منتشر کرد. دخترک - که البته در تصویر تلویزیون صورتش معلوم نبود - با بغض و ترس می گفت که از جایی خط نگرفته و فقط می خواسته جلب توجه کند.

مائده البته تنها فعال اینستاگرام نیست که پلیس سراغش رفته است. دستکم سه نام دیگر نیز در روزهای اخیر به عنوان "شاخ های اینستا" مطرح شده که با رقص، دنبال کننده (فالوور) جذب می کردند و به همین اتهام بازداشت شده اند.

این که پلیس یک دختر نوجوان -که نه دزدی کرده، نه مرتکب قتل شده، نه کلاهبرداری می کرده، نه مرتکب پولشویی یا اقدامات تروریستی شده و تنها جرمش رقصیدن بوده - را بگیرد و صدا و سیمای کشور نیز تصویر و صدای گریان او را روی آنتن رسانه ملی بفرستد تا درس عبرتی باشد برای مردم که نرقصند و اگر هم رقصیدند فیلمش را منتشر نکنند، حتماً سابقه خوبی برای تاریخ معاصر ایران نخواهد بود.

بله! رقص زن و انتشار فیلم رقص ممنوع است اما آیا تمام کسانی که قوانین و مقررات کشور را نقض می کنند، به این سرعت و قاطعیت دستگیر می شوند و جلوی دوربین های تلویزیون، اشک شان را در می آورند؟

چگونه است که در ماجرای صندوق های مالی و اعتباری غیر مجاز، هزاران میلیارد تومان از پول مردم توسط چند نفر رسماً و علناً بالا کشیده می شود، خانواده های زیادی به خاک سیاه می نشینند، کار به اعتراضات خیابانی و بزن و بگیر و بنند می کشد ولی حتی یک نفر از مدیران این صندوق ها را کت بسته به تلویزیون نمی آورند و مانند آن دختر نوجوان، اشکش را در نمی آورند که با این همه پول چه کرده ای؟!

چگونه هیچ کس هنوز نمی داند کسانی که دکل های نفتی را دزدیدند، چه کسانی هستند و پشت شان به که گرم است؟

مردم چگونه شب در تلویزیون اشک های مائده که در گرماگرم نوجوانی و بی تجربگی، رقصیده و در صفحه اش منتشر کرده را ببینند و صبح در روزنامه بخوانند که هزاران خودروی لوکس توسط برخی دولتی ها به طور غیرقانونی ثبت سفارش و وارد کشور شده است و این دو خبر را با هم مقایسه نکنند و نگویند چگونه دختر نوجوان را سکه یک پول می کنید ولی حتی از معرفی اسامی این دزدهای چندهزار میلیارد تومانی خودداری می کنید؟!

چگونه عوامل قاچاق 15 الی 20 میلیارد دلاری در سال، زمین خوارانی که هزاران هکتار از اراضی ملی را تصاحب کرده اند، از ما بهترانی که مجوزهای خاص صادرات نفت گرفتند و معلوم نشد که پولش را چه کردند، دلالانی که با ارز دولتی اختصاص یافته برای دارو خودورهای لوکس وارد کردند، کسانی که با دستکاری در تعرفه قیر، موبایل و خودرو، یک شبه هزاران میلیارد تومان به جیب زدند، آنان که با تأسیس شرکت های چند روزه، قراردادهای میلیاردی با بخش های دولتی بستند و ... معرفی و رسوا نشدند ولی چند دختر و پسر نوجوان و جوان که در برابر آن تبهکاران، بچه هایی بیش نیستند و کاری نکرده اند سوژه برنامه تلویزیونی می شود که آی مردم! بشتابید که چه مجرمانی را گرفته ایم!

این همه مردم گفتند که غارتگران بیت المال را بگیرید و معرفی شان کنید، نتیجه اش این شد که چند دختر و پسر را به جرم رقص بگیرند و در تلویزیون به ملت نشان دهند؟ آیا شنیدن و درک صدای مردم، این قدر سخت است یا تجاهل می کنند؟!

اگر اسلام به خطر می افتد، اگر اخلاق جامعه فاسد می شود، اگر نظام تهدید می شود، اگر منافع ملی آسیب می بیند، اگر فقر در جامعه گسترش می یابد، اگر مردم امید و اعتمادشان را از دست می دهند، اگر دشمان خارجی ایران دندان طمع برای این آب و خاک تیز می کنند، ریشه این ها، رقص فلان دختر نوجوان در صفحه اینستاگرامش نیست علت اصلی اش این است که ما، امور مهم را واگذاشته ایم و به جای پرداختن به موضوعات اصلی کشور و حل بحران هایی که موجودیت مان را تهدید می کنند، دل خوش کرده ایم که چند نوجوان و جوان اینستاگرامی را دستگیر و در برابر مردم، خردشان کردیم، بی توجه به آن که همین رفتار نیز مجدداً حس تبعیض و بی عدالتی را در جامعه گسترش می دهد.

@sociology_of_sport


🥊راند بعد راند ماست!

🖊احسان محمدی



خسته ام! می دونی مثل بوکسوری شدم که توی راند اول اونقد مُشت خورده که خونین و مالین افتاده گوشه رینگ. اما تا داور می شماره که ناک اوت رو اعلام کنه، دندوناشو به هم فشار میده، دستش رو می گیره به طناب های رینگ و بلند می شه. خونین و مالین! اما بلند می شه، می خواد اینقد مُشت بخوره که راند اول تموم بشه و بره تا راند دوم...

وقتی داشت حرف می زد نگاهش می کردم. انگار درست وسط رینگ بود. حلقه کبودی دور چشم هایش و باریکه خونی از لبش تا زیر چانه اش لیز خورده بود.

انگار خلاصه همه ما بود که صبح از خواب بیدار می شویم و از بی مبالاتی مهمان های همسایه بغلی که تا نصفه شب هوار کردند و نگذاشتند بخوابیم و مشت خوردیم اما به راند صبح رسیدیم.

آسانسور گیر کرده چون همسایه بالایی در را باز گذاشته، مشت می خوریم، می خواهیم از پارکینگ بیرون بیابیم یک نفر ماشینش را درست روبروی در پارکینگ پارک کرده، مُشت می خوریم، از این راند هم رد می شویم، رادیو را روشن می کنیم از بیکاری می گوید، گرانی، بی آبی خرمشهر، افزایش قیمت دلار، تحریم... مُشت می خوریم، مُشت می خوریم....

اما خونین و مالین، لب مان را می گزیم، دندان هایمان را به هم فشار می دهیم و بلند می شویم. امیدواریم به راند بعد. به اینکه تاب بیاوریم و برگردیم به رینگ زندگی، شاید حریف خسته شد، شاید داور مهربانی کرد، شاید مثل ملوان زبل اسفناجی خوردیم و با مُشت های آهنی رقیب را در هم شکستیم...

ما مُشت می خوریم اما ناک اوت نمی شویم، تسلیم نمی شویم، نمی میریم. مزه خون شور است و وقیح، ته دل آدم را خاکی می کند اما نمی میریم. دست مان را می گیریم به طناب رینگ و بلند می شویم... باید تاب بیاوریم تا راند بعد... راند بعد...

به جای ناله کردن، غر زدن، زار زدن، فرار کردن و التماس به داور و خدا که فقط رقیب را جسورتر می کند، باید تاب بیاوریم. ما پناه خودمان هستیم، کَس خودمان، دار و ندار خودمان.

همه مان نمی توانیم مهاجرت کنیم. باید بجنگیم. می گذرد. این مُشت های هولناک می گذرد. پدران ما از خنجر مغول هم گذشتند ما هم می گذریم.

هر کس که می گوید هیچ امیدی نیست، دروغ می گوید. حرفش را گوش نکنید.اگر واقعا" #هیچ امیدی نیست چرا نمی رود توی قبر بخوابد؟

با همه تلخی این روزها ته دل همه مان هنوز امید سوسو می زند. مثل شمعی در باد... مثل مردی که حکم اعدامش به حبس ابد تقلیل یافته و هنوز امیدوار است!

مزه خون توی دهان من هم وقیح است، زانویم را سُست می کند اما دست می گیرم به طناب رینگ، به شانه شما و لجوج می ایستم. ما برای شکست آفریده نشدیم. این رخت چرکین و پاره ناامیدی را بکنیم از تن. تنها مُردگان شانسی برای تغییر زندگی ندارند. تو مُشتت را بزن روزگار لعنتی...
@sociology_of_sport


چگونه «علی انصاریان» در فضای مجازی تبدیل به قهرمانی زخم خورده شد؟!

http://ainenews.ir/fa/news-details/6521/

@sociology_of_sport


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
کولیندا گرابار
رئیس جمهور کرواسی در رختکن و در کنار بازیکنان تیم ملی فوتبال کرواسی
@sociology_of_sport



20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

586

obunachilar
Kanal statistikasi