👆ادامه از بخش ۱👆
💠 من همانم که هستم
بخش ۲ از ۲
4⃣ شاید اگر بخواهیم به تبعیت از ارسطو برای انسان جنس و فصل تعیین کنیم بتوانیم مسامحتا انسان را حیوان نامگذار بخوانیم، به این معنی که انسان میتواند بین موجودات مختلف با نامگذاریکردن تمایز قائل شود. حال سوال این است که نامگذاری به چه کار میآید.
ما با نامگذاریکردن یککار مهم انجام میدهیم و آن تمایزگذاشتن میان موجودات جهان برای برقراری ارتباط بهتر است. نامها گاهی شخصیاند و گاهی نشان از تعلق به گروه یا دستهای دارند. مثلا اگر من به چیزی که در مقابلم است و از چهار پایه تشکیل شده که روی پایهها صفحه مسطحی قرار دارد بگویم میز، آن را در دسته میزها قرار دادهام و اگر نام خاصی بر آن بگذارم و مثلا ناماش را «پاندو» بگویم، نام شخصی بر آن گذاشتهام. قراردادن اسمهایی که نشانگر دستهها یا به قولی کلیها هستند قرنها محل نزاع فیلسوفان بوده است؛ برخی کلیها را واقعی دانستهاند و برخی اعتباریات ذهنی. کلیها چه واقعی باشند چه اعتباری، خصوصیاتی بر اعضایشان بار میکنند که در واقع با نامگذاری آغاز میشود. یعنی اگر من آن جسم چهارپایه روبرویم که با صفحه مسطحی پوشانده شده میز بنامم، در واقع خصوصیات مشترک همه اجسامی که پیشتر میز نامیده شدهاند را بر آن بار کردهام.
🔻قراردادن یک شیء در یک دسته میتواند مطابق با واقع باشد یا نباشد. اگر مطابق با واقع باشد که هیچ اما بسیاری افراد انواع مغالطات را در نامگذاری به کار میبرند تا چیزی غیرواقعی را واقعی جلوه دهند.
برای نمونه میتوان از مغلطه مسمومکردن چاه (poisoning the well) نام برد. مثالی دم دستی میزنم: فرض کنید شخص الف ادعایی درباره اقتصاد میکند و میگوید تثبیت دستوری قیمتها چارهای برای گرانی نیست و باید از ساز و کار بازار آزاد استعانت جست. شخص ب که با این ادعا مخالف است شخص الف را به لیبرالبودن مسمی میکند و میگوید این حرف، حرف لیبرالهاست و او پیشتر لیبرالیسم را به اوصافی مذموم متصف ساخته بود. چه اتفاقی میافتد؟ ناظر بیرونی با خود فکر میکند که لیبرالها مثلا باعث و بانی اقتصاد ورشکسته جامعه فعلی هستند، پس برخطایند، شخص الف لیبرال است و ادعایی که میکند یک ادعای لیبرالی است پس ادعای شخص الف بر خطاست. کسی که متوسل به چنین دستآویزی شود اصطلاحا می گویند از مغالطه مسمومکردن چاه استفاده کرده است. نقطه بر عکس این مغلطه، مغالطه تلهگذاری است یعنی شخص در مقام اثبات ادعای خویش، نسبتی شایسته به خود دهد تا شنونده را متاثر کند.
🔻گرچه در نام هایی که شخص را به یک دسته خاص متعلق میکند میتوان امکانهای بیشتری برای شناختن او، از راه پی بردن به مؤلفههای آن دسته کرد اما در نامگذاریهای شخصی هم گاه میتوان پی به خصوصیاتی برد مثلا اگر کسی اسم فرزندش را علی بگذارد میتوان پی برد که احتمالا پدر و مادر او مسلمان بودهاند و قس علی هذا.
5⃣ حال برگردیم به ابتدای سخن و این باور دیرپا در میان ادیان باستانی در منطقه خاور میانه که دانستن نام یک شخص باعث چیرگی بر آن شخص میشود. اگر تسلط را تسلط مادی بدانیم واضح است که این اتفاق نمیافتد یعنی دانستن نام یک شخص ابزارهای مادی در اختیار او قرار نمیدهد تا مثلا بتواند در مبارزهای تن به تن بر او غلبه کند اما به نظر میرسد که دانستن نام یک شخص یا به هرحال هر موجودی تاثیری روانی هم بر داننده نام و هم بر کسی، اگر موجود زنده و آگاه باشد، که نام بر او گذاشته شده است میگذارد. شاید گاهی بد نباشد که در پاسخ به پرسش «نامت چیست» همچون یهوه بگوییم «من همانم که هستم.»
@soofar_channel
💠 من همانم که هستم
بخش ۲ از ۲
4⃣ شاید اگر بخواهیم به تبعیت از ارسطو برای انسان جنس و فصل تعیین کنیم بتوانیم مسامحتا انسان را حیوان نامگذار بخوانیم، به این معنی که انسان میتواند بین موجودات مختلف با نامگذاریکردن تمایز قائل شود. حال سوال این است که نامگذاری به چه کار میآید.
ما با نامگذاریکردن یککار مهم انجام میدهیم و آن تمایزگذاشتن میان موجودات جهان برای برقراری ارتباط بهتر است. نامها گاهی شخصیاند و گاهی نشان از تعلق به گروه یا دستهای دارند. مثلا اگر من به چیزی که در مقابلم است و از چهار پایه تشکیل شده که روی پایهها صفحه مسطحی قرار دارد بگویم میز، آن را در دسته میزها قرار دادهام و اگر نام خاصی بر آن بگذارم و مثلا ناماش را «پاندو» بگویم، نام شخصی بر آن گذاشتهام. قراردادن اسمهایی که نشانگر دستهها یا به قولی کلیها هستند قرنها محل نزاع فیلسوفان بوده است؛ برخی کلیها را واقعی دانستهاند و برخی اعتباریات ذهنی. کلیها چه واقعی باشند چه اعتباری، خصوصیاتی بر اعضایشان بار میکنند که در واقع با نامگذاری آغاز میشود. یعنی اگر من آن جسم چهارپایه روبرویم که با صفحه مسطحی پوشانده شده میز بنامم، در واقع خصوصیات مشترک همه اجسامی که پیشتر میز نامیده شدهاند را بر آن بار کردهام.
🔻قراردادن یک شیء در یک دسته میتواند مطابق با واقع باشد یا نباشد. اگر مطابق با واقع باشد که هیچ اما بسیاری افراد انواع مغالطات را در نامگذاری به کار میبرند تا چیزی غیرواقعی را واقعی جلوه دهند.
برای نمونه میتوان از مغلطه مسمومکردن چاه (poisoning the well) نام برد. مثالی دم دستی میزنم: فرض کنید شخص الف ادعایی درباره اقتصاد میکند و میگوید تثبیت دستوری قیمتها چارهای برای گرانی نیست و باید از ساز و کار بازار آزاد استعانت جست. شخص ب که با این ادعا مخالف است شخص الف را به لیبرالبودن مسمی میکند و میگوید این حرف، حرف لیبرالهاست و او پیشتر لیبرالیسم را به اوصافی مذموم متصف ساخته بود. چه اتفاقی میافتد؟ ناظر بیرونی با خود فکر میکند که لیبرالها مثلا باعث و بانی اقتصاد ورشکسته جامعه فعلی هستند، پس برخطایند، شخص الف لیبرال است و ادعایی که میکند یک ادعای لیبرالی است پس ادعای شخص الف بر خطاست. کسی که متوسل به چنین دستآویزی شود اصطلاحا می گویند از مغالطه مسمومکردن چاه استفاده کرده است. نقطه بر عکس این مغلطه، مغالطه تلهگذاری است یعنی شخص در مقام اثبات ادعای خویش، نسبتی شایسته به خود دهد تا شنونده را متاثر کند.
🔻گرچه در نام هایی که شخص را به یک دسته خاص متعلق میکند میتوان امکانهای بیشتری برای شناختن او، از راه پی بردن به مؤلفههای آن دسته کرد اما در نامگذاریهای شخصی هم گاه میتوان پی به خصوصیاتی برد مثلا اگر کسی اسم فرزندش را علی بگذارد میتوان پی برد که احتمالا پدر و مادر او مسلمان بودهاند و قس علی هذا.
5⃣ حال برگردیم به ابتدای سخن و این باور دیرپا در میان ادیان باستانی در منطقه خاور میانه که دانستن نام یک شخص باعث چیرگی بر آن شخص میشود. اگر تسلط را تسلط مادی بدانیم واضح است که این اتفاق نمیافتد یعنی دانستن نام یک شخص ابزارهای مادی در اختیار او قرار نمیدهد تا مثلا بتواند در مبارزهای تن به تن بر او غلبه کند اما به نظر میرسد که دانستن نام یک شخص یا به هرحال هر موجودی تاثیری روانی هم بر داننده نام و هم بر کسی، اگر موجود زنده و آگاه باشد، که نام بر او گذاشته شده است میگذارد. شاید گاهی بد نباشد که در پاسخ به پرسش «نامت چیست» همچون یهوه بگوییم «من همانم که هستم.»
@soofar_channel