#پیام_ناشناس
یه بار بهم گفت عاشق زبان فرانسه ام،بالاخره باید یه روزی برم کلاس و این زبانو یاد بگیرم . به حرفاش گوش میکردم،انگار یه چیزی توی ذهنم داشت حرفاشو حکاکی میکرد . بعد از اون دیگه حرفی از زبان فرانسه نزد اما میدیدم آهنگای فرانسوی گوش میده
حتی دو بار براش آهنگ فرانسوی فرستادم ، خیلی تشکر کرد
ولی کلا دیگه از علاقش به زبان فرانسه حرفی نزد
مدتی گذشت،شاید ۶ ماه ، ندیده بودمش اصلا
یهو یه روز زنگ زد گفت بیا ببینمت دلم برات تنگ شده
رفتم
بعد از سلام و اینا یه سکوتی برقرار شد که خوشم نیومد،حس غریبی بهم دست داده بود،یهو این زبون وامونده چرخید و پرسیدم زبان فرانسه رو به کجا رسوندی؟ خیلی متعجب ورداشت گفت چی؟! فرانسه؟! متعجب تر از اون گفتم آره دیگه!
توی چشمام زل زد گفت سوتی دادیا ، با کی میری بیرون؟ بعدشم چشمک زد
دنیا روی سرم خراب شد ، توی ذهنم با خودم میگفتم پس اون موقعا که از زبان فرانسه حرف میزد فقط میخواست یه چیزی بگه؟ که حتی یادش نیست چی گفته ؟ من براش دنبال موزیک فرانسوی میگشتم و میفرستادم که خوشحالش کنم، اما حالا داره تهمت اینکه با کسی دیگه ام به من میزنه. اصلا مگه ما باهم رابطه ی جدی ای داریم که براش مهمه من با کسی ام
اگه داریم ۶ ماه بیخبر کجا بود؟چرا یه خبر نگرفت؟ این چه جور دوستی ایه؟
همه ی این ذهنیاتم به ۵ ثانیه نشد،تموم اون روزهای قبل از ۶ ماه مثل یک فیلم تندوسریع از جلوی چشمم رد شد.گفتم آره با کسی ام مگه به تو ربطی داره؟! گفت نه ببخشید
ادامه ی اون دیدار دیگه برام لذت بخش نبود
یه چیزی خوردیم و منو رسوند
دلم شکست.
#سنگ_نیستم
| سالیا |
یه بار بهم گفت عاشق زبان فرانسه ام،بالاخره باید یه روزی برم کلاس و این زبانو یاد بگیرم . به حرفاش گوش میکردم،انگار یه چیزی توی ذهنم داشت حرفاشو حکاکی میکرد . بعد از اون دیگه حرفی از زبان فرانسه نزد اما میدیدم آهنگای فرانسوی گوش میده
حتی دو بار براش آهنگ فرانسوی فرستادم ، خیلی تشکر کرد
ولی کلا دیگه از علاقش به زبان فرانسه حرفی نزد
مدتی گذشت،شاید ۶ ماه ، ندیده بودمش اصلا
یهو یه روز زنگ زد گفت بیا ببینمت دلم برات تنگ شده
رفتم
بعد از سلام و اینا یه سکوتی برقرار شد که خوشم نیومد،حس غریبی بهم دست داده بود،یهو این زبون وامونده چرخید و پرسیدم زبان فرانسه رو به کجا رسوندی؟ خیلی متعجب ورداشت گفت چی؟! فرانسه؟! متعجب تر از اون گفتم آره دیگه!
توی چشمام زل زد گفت سوتی دادیا ، با کی میری بیرون؟ بعدشم چشمک زد
دنیا روی سرم خراب شد ، توی ذهنم با خودم میگفتم پس اون موقعا که از زبان فرانسه حرف میزد فقط میخواست یه چیزی بگه؟ که حتی یادش نیست چی گفته ؟ من براش دنبال موزیک فرانسوی میگشتم و میفرستادم که خوشحالش کنم، اما حالا داره تهمت اینکه با کسی دیگه ام به من میزنه. اصلا مگه ما باهم رابطه ی جدی ای داریم که براش مهمه من با کسی ام
اگه داریم ۶ ماه بیخبر کجا بود؟چرا یه خبر نگرفت؟ این چه جور دوستی ایه؟
همه ی این ذهنیاتم به ۵ ثانیه نشد،تموم اون روزهای قبل از ۶ ماه مثل یک فیلم تندوسریع از جلوی چشمم رد شد.گفتم آره با کسی ام مگه به تو ربطی داره؟! گفت نه ببخشید
ادامه ی اون دیدار دیگه برام لذت بخش نبود
یه چیزی خوردیم و منو رسوند
دلم شکست.
#سنگ_نیستم
| سالیا |