‘ دفترچه خاطراتِ نورا، اسفند ماهِ هزار و چهارصد ‘
دستانی که همانند آن به هنرِ چشمانِ خود لمس نکردهام و خاطراتی از نوآوری که باید آن را به ارزشِ کلماتِ تک به تکِ کتابهای این دنیای آبی سیاه خطاب کرد، رنگی از زخمِ به تصویر کشیده شده توسطِ دستِ دیگری که تو آن را به رنگِ اقیانوسِ زیبایی نتهای در کنار هم چیده شده روحام ساختهای. تغییرِ جسمِ غیر واقعی که حال دیگر تو میتوانی نوازشِ مسکن آن باشی. دارویی از دیدِ بیرنگی به این دیدِ رنگین، با همراهی دستانِ تو میتواند این تزریق متوقف شود، به سرمی یخبندانِ کوهستان قفل شود و دیگر تکراری از آن آغاز نشود.قلمِ گرفته شده در سلولهای وجودات، حتی با گرفته شدن از وجودِ من، باز هم بخشی از جهانِ غیر قابلِ شمارش است که همانندِ تو فقط میتواند هیچ پیدا کرد، صفحهای خالی در شباهتی به نامِ و هویتِ تو. میتوانم به قدمِ کلمات، این خطوط را ادامه دهم، اما این حروفِ منظم شده برای نشستِ واقعیتِ تو کفایت نمیدهد. پس میتوانم در آخرِ این جملاتِ نهچندان عمیق را به داشتنِ گلبرگهایی به رنگِ سرخ بگویم که همان دلیلِ نوشتنِ نیمی از افکار و تصوراتِ دقایقِ تکرار شونده این قلمِ غم دیده است.
' دومین شب، نامهای به شخصِ پررنگ زندگیم. '
دستانی که همانند آن به هنرِ چشمانِ خود لمس نکردهام و خاطراتی از نوآوری که باید آن را به ارزشِ کلماتِ تک به تکِ کتابهای این دنیای آبی سیاه خطاب کرد، رنگی از زخمِ به تصویر کشیده شده توسطِ دستِ دیگری که تو آن را به رنگِ اقیانوسِ زیبایی نتهای در کنار هم چیده شده روحام ساختهای. تغییرِ جسمِ غیر واقعی که حال دیگر تو میتوانی نوازشِ مسکن آن باشی. دارویی از دیدِ بیرنگی به این دیدِ رنگین، با همراهی دستانِ تو میتواند این تزریق متوقف شود، به سرمی یخبندانِ کوهستان قفل شود و دیگر تکراری از آن آغاز نشود.قلمِ گرفته شده در سلولهای وجودات، حتی با گرفته شدن از وجودِ من، باز هم بخشی از جهانِ غیر قابلِ شمارش است که همانندِ تو فقط میتواند هیچ پیدا کرد، صفحهای خالی در شباهتی به نامِ و هویتِ تو. میتوانم به قدمِ کلمات، این خطوط را ادامه دهم، اما این حروفِ منظم شده برای نشستِ واقعیتِ تو کفایت نمیدهد. پس میتوانم در آخرِ این جملاتِ نهچندان عمیق را به داشتنِ گلبرگهایی به رنگِ سرخ بگویم که همان دلیلِ نوشتنِ نیمی از افکار و تصوراتِ دقایقِ تکرار شونده این قلمِ غم دیده است.
' دومین شب، نامهای به شخصِ پررنگ زندگیم. '