شب توی ایوون میخوابیدیم بعد من اون کتابو قبل خواب میخوندم اون موقع ها همش کتابخونه میرفتم
فک کنن با نور کم توی پشه بند ...اخی یادش بخیر
اسم کتاب دماغ ملکه بود
راجب یه پسر بچه بود که یه طور خاصی باید یه سکه رو نگه میداشت تا دماغ ملکه تو یه فرم خاصی وایسه بعد میتونست آرزو کنه
سه تا آرزو هم بیشتر نداشت
فک کنن با نور کم توی پشه بند ...اخی یادش بخیر
اسم کتاب دماغ ملکه بود
راجب یه پسر بچه بود که یه طور خاصی باید یه سکه رو نگه میداشت تا دماغ ملکه تو یه فرم خاصی وایسه بعد میتونست آرزو کنه
سه تا آرزو هم بیشتر نداشت