همون لحظهای که سطح انتظاراتت سقوط میکنه و در بیحسترین حالت ممکنی، آدمهایی که کمکت میکنند برای همیشه توی خاطراتت جا خشک میکنند و هر لحظه به یاد بودنشون میفتی لبخند میزنی...
اینجاست که میفهمی داشتن ناجی یه چیز ماورایی و دور از باور نیست.
تو برای من این شدی آدلموی عزیزم!
آدلمو، تو برام محافظ نجیبی شدی که هرگز بودنت در افکار من نمیگنجید.