پرده ها را کشیده ام
با دستهای صلحم
و گفتم که بهتر است نبینی
مهار کنی زندگی را
در شکم ِ چسبیده ی جنگ..
صبح است پسرم در ساعت سه ی شب
روی دیوار خورشید کشیده ام..
بیداری را گول زده ام
و گذاشته ام بمیری
پیش از صدای گلوله
قسم خورده بودم به چشمهات که..چه رنگی بودند؟
می ترسیدم
مثل مادرانِ واقعی
که شیون های واقعی دارند
گرسنگی بیداد می کند
شیشه ها شکسته اند
یخچال خاموش است
کوچه ی بالایی گورخانه شده
مدرسه گورخانه شده
من شجاع تر از همه بودم
از مادر حبیب
مادر حنیفه
و از تمام مادرانی که کتابهای کودکانشان را از برند
پرده ها را کشیده ام
تو را خاموش کرده ام
دکتر ها گفته اند
تو مرده ای
و با خیال راحت
از جنگ نمی ترسم..
#سیده_تکتم_حسینی
@t_hosseyni
با دستهای صلحم
و گفتم که بهتر است نبینی
مهار کنی زندگی را
در شکم ِ چسبیده ی جنگ..
صبح است پسرم در ساعت سه ی شب
روی دیوار خورشید کشیده ام..
بیداری را گول زده ام
و گذاشته ام بمیری
پیش از صدای گلوله
قسم خورده بودم به چشمهات که..چه رنگی بودند؟
می ترسیدم
مثل مادرانِ واقعی
که شیون های واقعی دارند
گرسنگی بیداد می کند
شیشه ها شکسته اند
یخچال خاموش است
کوچه ی بالایی گورخانه شده
مدرسه گورخانه شده
من شجاع تر از همه بودم
از مادر حبیب
مادر حنیفه
و از تمام مادرانی که کتابهای کودکانشان را از برند
پرده ها را کشیده ام
تو را خاموش کرده ام
دکتر ها گفته اند
تو مرده ای
و با خیال راحت
از جنگ نمی ترسم..
#سیده_تکتم_حسینی
@t_hosseyni