مواظب قلاب به دستها باشیم
خبر احتمال انتصاب فاضل نظری را در جایگاه مدیریت کانون پرورش فکری که شنیدم، جزو نخستین کسانی بودم که دغدغه و پرسشم را کوتاه بیان کردم: آیا یک شاعر بزرگسال بدون پشتوانه و تخصص کار در حوزه کودک و نوجوان، میتواند در مقام مدیریت یگانه نهادی قرار گیرد که جریانساز حوزه فرهنگ و ادبیات و هنر برای کودکان و نوجوانان میبایست باشد؟ هنوز هم این پرسش به قوت خودش برایم باقی است. اما در این چند روز، با دنبال کردن بحثها و گفت و گوها و دیدن واکنشهای فردی و گروهی و خواندن پستها و شنیدن خبرها، دچار دغدغهی بزرگتر و نگرانی عمیقتری شدم. زاویه واکنشی نویسندگان و شاعران و مترجمان و ... حوزه کودک و نوجوان، زاویهای تخصصی و کارشناسانه بود و برخی از آنها که نخستین واکنشها را بروز دادند، از بعُد تخصصی، اهمیت و حساسیت انتخاب مدیرعامل جدید را مطرح کردند، کسانی همچون جناب شهرام اقبالزاده ارجمند که از همین منظر اقدام به نوشتن نامهی سرگشاده به رئیس جمهور کرد اما.... در دو روز گذشته در گروهها، کانالها و محفلهای مختلف شاهد مخالفتها و پیشنهادهایی بودم و هستم که جنس بسیاری از آنها، جنس دغدغهی دلسوختگان ادبیات و هنر کودک و نوجوان نیست، بوی سیاست وسیاستزدگی از آنها به مشام میرسد؛ بوی سهمخواهی، سودجویی و قدرت طلبی. میبینم آنها که سالهاست در پشت پرده با سیاستمداران خوش مینشینند و خوش منصب میگیرند و با های و هوی و هیاهو، بیلان کاری ارائه میکنند و از رانتها بهره میگیرند و جماعت فاقد تفکر منطقی را تحت تاثیر قرار میدهند، قلابهای خود را در آب انداختهاند تا از آب گلآلود، ماهی کانون را صید کنند.
سیاستزدگی، چون زهرآب، خیابان به خیابان، کوچه به کوچه و خانه به خانهی این سرزمین جاری شده و آلودگی میپاشد و تعفن میپراکند. سالهاست که همه چیزمان را سیاست تعیین میکند و این سیاست در سه بُعد قیومیت، قدرت طلبی و سودجویی موجودیت یافته و شوربختانه غلت زنان راهش را میرود و اگر هوشیار نباشیم و آگاهانه گام برنداریم، باقیماندهها و تهماندههای نگرشهای مردمیخواهِ فرهنگ و کتاب و ادبیات و هنر را هم مسموم خواهد کرد.
اهالی دغدغهمند حوزه فرهنگ و ادبیات و هنر کودک و نوجوان، حرکت و واکنش گروهیتان در امضای نامهی اعتراض، قابل احترام و ستایش است، خروج از بیتفاوتی و همگرایی برای دریافت حقوق اجتماعی و صنفیتان در خور تحسین است و نشاندهنده بلوغ فکری این قشر؛ اما مراقب باشید که نتیجه این اعتراضها به نفع مهرههای رانتخواری که در لباس ادبیات کودک و نوجوان، لنگان خرک خویش را به مقصد میرسانند، تمام نشود و سکان کانون به دست ناشران نویسندهنما و سیاستبازان و نان به نرخ روز خورها و... نیفتد.
کانون به مدد مدیریت چهارساله گذشته، به مرض رانتخواری، فساد اداری و انحصارطلبیهایی که وزارتخانهها و سازمانهای بزرگ دچارش شده بودند، مبتلا شد و به کما رفت؛، آن هم در شرایطی که برخی مشاوران و معاونان و مدیران کانون در بخشهای مختلف، از جمله انتشارات، ادعای کار برای کودکان داشتند و سنگ کتاب و ادبیات کودک را به سینه میزدند.
به جاست در میان اعتراضهایمان این مسئله را روشن کنیم که کانون پرورش فکری، سهمیهی چپ و راست و اصولگرا و اصلاحطلب و.. نیست، کانون پرورش فکری سهمیهی رانتخواران نیست، کانون پرورش فکری متعلق به کودکان و نوجوانان و نویسندگان و شاعران و هنرمندان این حوزه است و فردی باید سکان مدیریت این نهاد را در دست گیرد که اصولش، اصول ادبیات و کتاب و هنر و ... برای کودک و نوجوان است.
طاهره ایبد
19/9/1396
https://t.me/TaherehAibod