چند اصطلاح و تعبیر که با «عادَ» آغاز می شوند:
- عادَ الهُدُوءُ : آرامش دوباره بر قرار شد.
- عادَت المِیاهُ إلی مَجارِیها : اوضاع به حالت عادی بازگشت ؛همه چیز به روال عادی درآمد.
- عادَ إلی وَعيِهِ : ۱.به هوش آمد ؛ ۲. به خود آمد ، متنبه شد
- عادَ المريضَ : از مریض عیادت کرد
-عادَ الطبیبُ المَریضَ: پزشک بیمار را ویزیت کرد .
- عادَ أدراجَهُ / عادَ عَلى عَقِبَيهِ : از همان راهی که آمده بود ،بازگشت ؛ عقب نشینی کرد.
- عادَ إلی رُشدهِ ِ : سر عقل آمد .
@tarjema
- عادَ الهُدُوءُ : آرامش دوباره بر قرار شد.
- عادَت المِیاهُ إلی مَجارِیها : اوضاع به حالت عادی بازگشت ؛همه چیز به روال عادی درآمد.
- عادَ إلی وَعيِهِ : ۱.به هوش آمد ؛ ۲. به خود آمد ، متنبه شد
- عادَ المريضَ : از مریض عیادت کرد
-عادَ الطبیبُ المَریضَ: پزشک بیمار را ویزیت کرد .
- عادَ أدراجَهُ / عادَ عَلى عَقِبَيهِ : از همان راهی که آمده بود ،بازگشت ؛ عقب نشینی کرد.
- عادَ إلی رُشدهِ ِ : سر عقل آمد .
@tarjema