💫🌖خودکشی عشق🌔💫
سلام دوست عزیزی ک داری متنو میخونی🌚✨
ی رمان دارم ک عصن نگم براتونااااا
اسمش:#خودکشی_عشق
ژانراشم:#طنز😂
#عاشقانه♥️
#غمگین💔
وووو در ضمن←#ماکانییییی😍😍
حالا این پارتشو بخون شاید خوشت اومد.اگه خوشت اومد ک قدمت بالای سر، اگرم ک ن فدای شما ک وقتتو گذاشتیو پارتو خوندی💛😉
پارتی از اینده:
رهام:سلام ضعیفه!دلمون برات تنگ شده بود اومدیم زیارتت کنیم!
صبا:ت باز گفتی ضعیفه؟
رهام:خو....منزل بگم خوبه؟
صبا:واااااای....از دست تو!
رهام:باشه...باشه ببخشید ویکتوریا خوبه؟
صبا:اه...عصن باهات قهرم
رهام:باشه بابا...تو عزیز منی،خوب شد؟...اشتی؟!
صبا:باشه اشتی،راستی گفتی دلت چی شده بود؟!
رهام:دلم!اها یه کم می پیچه! از دیشب تا حالا
صبا:واقعن که!
رهام:خو چیه؟نمیگم مریضم عصن خوبه؟
صبا:لوووس!
رهام:ای بابا ضعیفه!این نوبه اگه قهر کنی دیگه نازکش نداری ها!
صبا:بازم گفت این کلمه رو...
رهام:خب تقصیر خودته !میدونی ک من اونایی رو ک دوس دارم اذیت میکنم...هی نقطه ضعف میدی دست من!
صبا:من از دست تو چیکار کنم عاخه
رهام:شکر خدا... دلم هم پیچ میخوره چون تو تب و تاب ملاقات تو بودم ... لیلی قرن بیستو یکم من!
صبا:چ دل قشنگی داری تو!ب سادگی دلت حسودیم میشه!
رهام:صفای وجودت خانومم!️
صبا:میدونی!دلم...برای پیاده روی هامون...برای سرک کشیدن تو مغازه های کتاب فروشی ورق زدن کتابها...برای بوی کاغذ نو...برای شونه ب شونه ات راه رفتن و دیدن نگاه حسرت بار بقیه تنگ شده.... آخه هیچ زنی مردی مثه مرد من نداره !️
رهام:می دونم...می دونم...دل منم تنگه...برای دیدن اسمون چشای تو...برای بستنی شکلاتی هایی ک باهم میخوردیم...برای خونه ای ک توی خیالمون ساخته بودیمو من مردش بودم....!
صبا:یادته همیشه ب من میگفتی "خاتون"
رهام:اره...اخه تو منو یاد دخترای ابرو کمون قاجاری می انداختی!
صبا:ولی من ک بور بودم!
رهام:باشه...فرقی نمیکنه ک!
صبا:اخ چه روزایی بودن...چقدر دلم هوای دستای مردونه ات رو کرده...وقتی توی دستام گره میخوردن...مجنون من...️
رهام:....
صبا:چت شد چرا چیزی نمیگی؟
رهام:....
صبا:نگام کن ببینم!منو نگاه کن...
رهام:....
صبا:الهی من بمیرم...چشات چرا نمناکه...فدای تو بشم...
رهام:خدا...نـــ...(گریه)
صبا:چرا گریه میکنی؟
رهام:چرا نکنم...ها؟
صبا:گریه نکن...من دوست ندارم مرد من گریه کنه...جلو این همه ادم...بخند دیگه...بخند...زود باش
رهام:وقتی دستانو کم دارم چطوری بخندم؟کی اشکامو کنار بزنه ک گریه نکنم...
صبا:بخند...وگرنه منم گریه میکنما
رهام:باشه...باشه...تسلیم...گریه نمیکنم...ولی نمیتونم بخندم
صباا:افرین!حالا بگو برای ولنتاین چی خریدی برام؟
رهام:تو که میدونی من از این لوس بازیا خوشم نمیاد...ولی امسال بدات یه کادوی خوب اوردم
صبا:چی؟زودباش بگو...اب از لبو لوچم اویزون شد️
رهام:....
صبا:دوباره ساکت شدی؟
رهام:برات کادو....(هق هق گریه)....برات یه دسته گل گلایل!...یه شیشه
گلاب...ویه بغض طولانی اوردم!...
تک عروس گورستان!
پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونا صفایی نداره...!
اینجا کنار خانه ی ابدیت مینشینم و فاتحه میخونم
نه...اشک و فاتحه
نه...اشک و فاتحه و دلتنگی
امان...خاتون من!تو خیلی وقته که...
ارام بخواب بانوی کوچ کرده ی من...
دیگر نگران قرصهای نخورده ام...لباس های اتو کشیده ام...و صورت پف کرده از بی خوابیم نباش...!
نگران خیره شدن مردم ب اشک های من هم نباش..!
بعد از تو دیگر مرد نیستم اگر بخندم...
امــا....تـو ارام بخواب...
ارام....
بفرما دیدی اینم ی پارت از ایندش میخای بدونی چرا صبا مرد...؟
میخای بدونی چرا رهام برا چی ترسی از دیده شدن اشکش نداره...؟
خو من ک نمیتونم توضیح بدم
باید اون دسته مبارکتو بیاری بالا
انگشتتو بزاری رو لینکو اون پاین دکمه جوینو بزنیو رمانمنو بخونی گلم😊
https://t.me/khod_koshiyeh_eshghhttps://t.me/khod_koshiyeh_eshgh