عکس هایش رانگاه میکنم به صورت بی نقصش! صورت جذابی که کم کم مرا به سمت خود میکشید!
پیامی دادم:-سلام+سلام!-خوبین؟+ممنون شماخوبین؟-ممنوناصل؟+مهدی۱۸شمال!-ععچهخوبمنماصالتنبرایشمالم!...
تازه داشتیم گرم گفتوگومیشدیم!اماجای مناسبی برای حرف زدن نبود!
باترس برایش نوشتم!-میتونم ایدیتلگرامتونوداشته باشم!+چرانمیشه!بفرما!
دردلم قهقهه زدم.او تمام ذهن من شد!روزها گذشت و من بیشتر شیفتع او شدم!به بهانه های مختلف پیام میدادم.آرامشی که درکنارش داشتم...حرف های که میزد...اما اگرحسی به من نداشت چی؟وای برمن!
چندبار سعی کردم برایش بنویسم که دوسش دارم!اماغرورم چه؟
+مهدیه برام یه خانم پیداکن!دنیا بر سرم آوارشد-پس بیا یه کاری کنیم!+چهکاری!-من خانمبراتپیدا میکنمتواقاموپیداکن چطوره؟قبول!+قبول!
اشک های پی در پی کع بزگونه ام میشست!باورش سخت بودبرام!+مناقاتمیشمقبوله؟خودم راکنترل کردم وبحث راعوض کردم.انگارشوک بع من واردشده بود!۱روز گذشت...
-سلام+سلام!-خوبی؟+خوبمتوخوبی!-مرسی،اقامچیشد؟+پیداکردم!-ععاسمش چیه؟-علی،پسرخوبیه!-مگهبهترازتوامهستمهدی؟باتمامتلاشم خاستم بفهمونم که دوسش دارم وانگار فهمیده بود!سایه ای برروی صورتم احساس کردم!
-ععمامان!کیاومدی؟+چراانقدسرتتوگوشیه!چشاتقرمزشدن!بیاشام!لبخندی برلبانم نشست وازاتاق خارج میشوم
-سلامباباجون!+سلامدخترجانم به سمت روشویی میروم تادستوصورتم رابشویم.ازاینه به صورتم خیره میشوم!دردلم باخودمیگویم!قهرمان بهآرزوترسیدی!حسعجیبیداشتم!بهسمتسفره غذا میروم!غذارا زودمیخورم!دلم برای مهدی تنگ شده!وابستهاششدم!دلیل زنده بودنم شدهبودچه زود!
روزهایاولخوب نبود!دعوا،قهر،کُدورت!واین جریان کلافه ام کرده اماازحسی که به مهدی داشتم ذره ای کم نشد!
#mhdih
#من
#قسمت_دوم
پیامی دادم:-سلام+سلام!-خوبین؟+ممنون شماخوبین؟-ممنوناصل؟+مهدی۱۸شمال!-ععچهخوبمنماصالتنبرایشمالم!...
تازه داشتیم گرم گفتوگومیشدیم!اماجای مناسبی برای حرف زدن نبود!
باترس برایش نوشتم!-میتونم ایدیتلگرامتونوداشته باشم!+چرانمیشه!بفرما!
دردلم قهقهه زدم.او تمام ذهن من شد!روزها گذشت و من بیشتر شیفتع او شدم!به بهانه های مختلف پیام میدادم.آرامشی که درکنارش داشتم...حرف های که میزد...اما اگرحسی به من نداشت چی؟وای برمن!
چندبار سعی کردم برایش بنویسم که دوسش دارم!اماغرورم چه؟
+مهدیه برام یه خانم پیداکن!دنیا بر سرم آوارشد-پس بیا یه کاری کنیم!+چهکاری!-من خانمبراتپیدا میکنمتواقاموپیداکن چطوره؟قبول!+قبول!
اشک های پی در پی کع بزگونه ام میشست!باورش سخت بودبرام!+مناقاتمیشمقبوله؟خودم راکنترل کردم وبحث راعوض کردم.انگارشوک بع من واردشده بود!۱روز گذشت...
-سلام+سلام!-خوبی؟+خوبمتوخوبی!-مرسی،اقامچیشد؟+پیداکردم!-ععاسمش چیه؟-علی،پسرخوبیه!-مگهبهترازتوامهستمهدی؟باتمامتلاشم خاستم بفهمونم که دوسش دارم وانگار فهمیده بود!سایه ای برروی صورتم احساس کردم!
-ععمامان!کیاومدی؟+چراانقدسرتتوگوشیه!چشاتقرمزشدن!بیاشام!لبخندی برلبانم نشست وازاتاق خارج میشوم
-سلامباباجون!+سلامدخترجانم به سمت روشویی میروم تادستوصورتم رابشویم.ازاینه به صورتم خیره میشوم!دردلم باخودمیگویم!قهرمان بهآرزوترسیدی!حسعجیبیداشتم!بهسمتسفره غذا میروم!غذارا زودمیخورم!دلم برای مهدی تنگ شده!وابستهاششدم!دلیل زنده بودنم شدهبودچه زود!
روزهایاولخوب نبود!دعوا،قهر،کُدورت!واین جریان کلافه ام کرده اماازحسی که به مهدی داشتم ذره ای کم نشد!
#mhdih
#من
#قسمت_دوم