در مقابل او قوی نبودم...
او اجازه میداد آزادانه بغض کنم، پیراهن جسارتم را کنار بزنم و کبودی ها و زخم هایم را به او نشان دهم
او اجازه میداد آزادانه بغض کنم، پیراهن جسارتم را کنار بزنم و کبودی ها و زخم هایم را به او نشان دهم