نوازندهها ی اصطلاح دارن، وقتی ساز میزنن و سازشون روح نداره میگن: "ساز قهر کرده" ؛
داشتم فکر میکردم قلمم مثل سازه، اگه ی مدت باهاش ننویسی، اگه با جوهرِ مرکب سیرآبش نکنی، قهر میکنه.. بعد وقتی دستت میگیری و میخوای نوازشش کنی جیغ میکشه، ناله میکنه و گاهیوقتا هم ترک میخوره و میشکنه؛
منم همینطورم..
اگه کسی ازم سراغی نگیره، اگه یادم نکنه، اگه بهم بفهمونه براش مهم نیستم، قهر میکنم؛ اون منه دیگهم درد میکشه، جیغ میکشه و تنها کسی که صداشو میشنوه، خودمم. بعضیوقتا درد تارایِ صوتیِ گلومو نخکش میکنه و باروتِ حرفام، گلایههام، دردام روحمو زخمی! ولی آدما تنها چیزی که میبینن "قهرِ" منه..
شاید واقعا ما در حق این کلمه - قهر - کم لطفی کردیم که انقدر نسبت بهش کمرنگ رفتار میکنیم، شایدم.. نمیدونم.
الان که فکر میکنم همه چی همینه!
هر علاقهای که به ی فرد، ی هنر، ی گیاه داشته باشی، اگه رهاش کنی و بری، وقتی برگشتی میبینی ی چیزی این وسط مُرده، ی چیزی کم شده و دیگه مثل اولش نیست..
هممون بارها ی جایی تو زندگیِ واقعی تجربهاش کردیم یا راجبش تو کتابا خوندیم و توی فیلما دیدیم؛
مثل چايی که سرد میشه
مثل آبی که ریخته میشه
مثل آدمی که فراموش میشه..
تو بگو مثل چی؟!
#کارنـ
داشتم فکر میکردم قلمم مثل سازه، اگه ی مدت باهاش ننویسی، اگه با جوهرِ مرکب سیرآبش نکنی، قهر میکنه.. بعد وقتی دستت میگیری و میخوای نوازشش کنی جیغ میکشه، ناله میکنه و گاهیوقتا هم ترک میخوره و میشکنه؛
منم همینطورم..
اگه کسی ازم سراغی نگیره، اگه یادم نکنه، اگه بهم بفهمونه براش مهم نیستم، قهر میکنم؛ اون منه دیگهم درد میکشه، جیغ میکشه و تنها کسی که صداشو میشنوه، خودمم. بعضیوقتا درد تارایِ صوتیِ گلومو نخکش میکنه و باروتِ حرفام، گلایههام، دردام روحمو زخمی! ولی آدما تنها چیزی که میبینن "قهرِ" منه..
شاید واقعا ما در حق این کلمه - قهر - کم لطفی کردیم که انقدر نسبت بهش کمرنگ رفتار میکنیم، شایدم.. نمیدونم.
الان که فکر میکنم همه چی همینه!
هر علاقهای که به ی فرد، ی هنر، ی گیاه داشته باشی، اگه رهاش کنی و بری، وقتی برگشتی میبینی ی چیزی این وسط مُرده، ی چیزی کم شده و دیگه مثل اولش نیست..
هممون بارها ی جایی تو زندگیِ واقعی تجربهاش کردیم یا راجبش تو کتابا خوندیم و توی فیلما دیدیم؛
مثل چايی که سرد میشه
مثل آبی که ریخته میشه
مثل آدمی که فراموش میشه..
تو بگو مثل چی؟!
#کارنـ