جوابای نهایی اومده بود و با تمام هیجان دنبال نتیجه میگشتم و حالا جلوی اسمم مهندسی شیمی دانشگاه تهران رو دیدم :)
از اولش به عشق مهندسی به رشته ریاضی اومده بودم اما همیشه بعد از گفتن رشته ام به دیگران، با این جمله ی مکدرکننده، روبه رو میشدم:
"چرا مهندسی؟مهندسا که همه بیکارن!تازه تو دخترم هستی!؟"
(#دختر...؟#مهندسی...؟)
هیچ وقت ارتباط این دو کلمه رو درک نکردم و بعد از شنیدن جمله ی فوق الذکر ،خنده ام میگرفت و میگفتم چه ربطی داره؟؟
تا این که وارد دانشگاه شدم...
انتظارم از یک خانم مهندس شیمی ،خانمی بود که میره تو پالایشگاه و اون کلاه های جذابو سر میکنه و هر کاری که مردا انجام میدن رو،انجام میده...
لیکن بعد از صحبت کردن با راهنمای بازدید تازه دوهزاریم افتاد که خانم مهندس کجا و آقا مهندس کجا ؟!
همیشه ایده آل دختران فنی(البته دخترایی که اطراف من بودن)این بوده که پابه پای یک مرد قدم بردارن اما
حدودای ترم سه و چهار که دنبال فضای استخدامی رشته ات میگردی تازه میبینی که شرط استخدام اینه که:
...
خب!
تمام تلاشتو کردی یه عمر با معادله ها و هندسه و جبر خطی دست و پنجه نرم کردی،حالا هم که میگن تو نمیتونی و از دستت برنمیاد که به عنوان یه مهندس خانم کاری انجام بدی و بعد اینجاست که دنیا رو سرت خراب میشه ...
اما چرا الان من زنده ام؟!
چون فهمیدم ایده آل من،توی رشته ام این نیست که شبیه مردا کار کنم، یه گوشه هایی از رشته ام هست که اگه منِ خانم انجامش ندم،مردا اصلا نمیتونن خوب انجامش بدن، پس قرار نیست من،حتما، کار یدی انجام بدم که اون وقت یه پیشوند ناقابل ِ مهندس جلوی اسمم قرار بگیره ...
من میتونم #خلاء_های_رشته ام رو پیدا کنم ،دقیقا جایی که هیچ مردی حرفی برای گفتن نداره؛حرفی برای گفتن داشته باشم...
#اولین_قدم_های_بانوی_طراز
@UTSERAT