قطار
_عقرب روي ريل انديمشك_
بين ِ گام ها
درحركت ِ مردي!، ايستاده
قطار...
عضو ی از تسلسل
مهمانِ زاويه در انعکاس نور بر پرده ی شن.
گامي در عرض ِ ريل به تناسب
براي خروج از آن
كالبد آهن
برپشت ِ زمان سينه ی بيابان را جراحت مي كند
زراعت ميل و درايت خواب
از لرزش ِ واگن
تا كوپه ی اختيار
تنديس خواب،
روش تند ِ سكوت
روي برگه عبور.
به وقت ِ مهاجر
از اينجا آهن باره ی ريل
مماس وممتد از تو
خلاف مسيرجاري مي شود
پنجره :
داستان ونقاشي كوه
بلاهت چوپان
وصداقت سگ در مسير گله..
وسواد ِغمگين ِ روستا
در كنارِ باغ ِخشك
ترکیبی از مناظر بيهوده
در پنجره كوپه مي شوند.
گامي كه
برداشته مي شود
توسط ِ احتراق ومسير
براي ريل،
واگن هاي روز را به شب تحويل مي دهد
شب ِرنگين ِ تهي
زير سقف ِكوپه آغاز مي شود
دستان ِ احتياط
طاقِ نشست ِ احساس را
برگنبد انديشه
روي بخار ِ تعريق
برخواسته ازسر
نقش می بندد
اينگونه براي انديشه
چيزي آغازمي شود
براي خاطره
شكافي سر- باز مي كند
براي حادثه
انعطافي
وبراي ثانيه
گردشي اغاز مي شود
نظم ها
تن پوش ِ اصطلاح،
وجامدات
براي اشيا...
صفحه ی سيمان
ايستگاه -را به گريز گاه
متصل مي كند
دست پردازي نقش ها- هميشه
جايي براي يك تن
خالي نمي گذارد
بيرون از نظم
ايستاده اي
ضربه از مسافت مي آید
تا از ريل ..
هنگ ِ رفتن،
كالبدهاي بيشماري از حضور
را باخود برده..
اندام واستخوان
براي ات همسان است
وقتي كه در خلسه ی حركت ايستاده اي
در پذيرش ِشكل وابعاد
اختصارِ تو را نجوا مي كنند؛
كوپه و واگن ها كه براي نفرات -پروخالي- مي شوند....
مهره هاي اتصال شوم
به گردنه هاي مهميز گرفته ی آلیاژ و چُدن در چرخ هاي وسيله
به اختصار
دراختیار ِحرکت؛
_معماری موثر ترسیم_
اتصال ِ بي جانِ نفراتي از آهن
به تركيب ِ مهيج ِ پیچ است.
نه چرخش ِ استعاره
روي ريل
نه تسليم ترمز وكاسه ی باد
نه روايت ِ اصطكاك
نه دايره
براي سهولت ِ راه
نه هندسه
براي بافت ِسنگين؛
پيشبرنده ي فلز و نظم وخدا...
دروكردن مهتاب
روي پيراهن بيابان
گريختن خاطره در صداي ريل
همـباد ِ اسم
به رويت ضربه
نصيب ِ شكل،
به دويدن ِ شكل،
می انجامد
به رهيدن،
شکل
می فرساید.
وقت ِ رفتن است و
دايره ها كنار پيچ ها
واشياي فلزي هندسي
تحت ِ انضباط ِ مسلط ِ آهن
دركاسه ی ساچمه ها
و هندسه ی اصطكاك
وضربت رويداد..
انگيزه ی وسيله براي حركت مي شوند
وبا همهمه..
اتصال ِ پيشين را محترمانه
شيهه مي كشند
تا ادامه ی ريل را
از اندامت عبور دهند
امیر ثانی
خرداد ۱۳۸۹
@vaakonesh
_عقرب روي ريل انديمشك_
بين ِ گام ها
درحركت ِ مردي!، ايستاده
قطار...
عضو ی از تسلسل
مهمانِ زاويه در انعکاس نور بر پرده ی شن.
گامي در عرض ِ ريل به تناسب
براي خروج از آن
كالبد آهن
برپشت ِ زمان سينه ی بيابان را جراحت مي كند
زراعت ميل و درايت خواب
از لرزش ِ واگن
تا كوپه ی اختيار
تنديس خواب،
روش تند ِ سكوت
روي برگه عبور.
به وقت ِ مهاجر
از اينجا آهن باره ی ريل
مماس وممتد از تو
خلاف مسيرجاري مي شود
پنجره :
داستان ونقاشي كوه
بلاهت چوپان
وصداقت سگ در مسير گله..
وسواد ِغمگين ِ روستا
در كنارِ باغ ِخشك
ترکیبی از مناظر بيهوده
در پنجره كوپه مي شوند.
گامي كه
برداشته مي شود
توسط ِ احتراق ومسير
براي ريل،
واگن هاي روز را به شب تحويل مي دهد
شب ِرنگين ِ تهي
زير سقف ِكوپه آغاز مي شود
دستان ِ احتياط
طاقِ نشست ِ احساس را
برگنبد انديشه
روي بخار ِ تعريق
برخواسته ازسر
نقش می بندد
اينگونه براي انديشه
چيزي آغازمي شود
براي خاطره
شكافي سر- باز مي كند
براي حادثه
انعطافي
وبراي ثانيه
گردشي اغاز مي شود
نظم ها
تن پوش ِ اصطلاح،
وجامدات
براي اشيا...
صفحه ی سيمان
ايستگاه -را به گريز گاه
متصل مي كند
دست پردازي نقش ها- هميشه
جايي براي يك تن
خالي نمي گذارد
بيرون از نظم
ايستاده اي
ضربه از مسافت مي آید
تا از ريل ..
هنگ ِ رفتن،
كالبدهاي بيشماري از حضور
را باخود برده..
اندام واستخوان
براي ات همسان است
وقتي كه در خلسه ی حركت ايستاده اي
در پذيرش ِشكل وابعاد
اختصارِ تو را نجوا مي كنند؛
كوپه و واگن ها كه براي نفرات -پروخالي- مي شوند....
مهره هاي اتصال شوم
به گردنه هاي مهميز گرفته ی آلیاژ و چُدن در چرخ هاي وسيله
به اختصار
دراختیار ِحرکت؛
_معماری موثر ترسیم_
اتصال ِ بي جانِ نفراتي از آهن
به تركيب ِ مهيج ِ پیچ است.
نه چرخش ِ استعاره
روي ريل
نه تسليم ترمز وكاسه ی باد
نه روايت ِ اصطكاك
نه دايره
براي سهولت ِ راه
نه هندسه
براي بافت ِسنگين؛
پيشبرنده ي فلز و نظم وخدا...
دروكردن مهتاب
روي پيراهن بيابان
گريختن خاطره در صداي ريل
همـباد ِ اسم
به رويت ضربه
نصيب ِ شكل،
به دويدن ِ شكل،
می انجامد
به رهيدن،
شکل
می فرساید.
وقت ِ رفتن است و
دايره ها كنار پيچ ها
واشياي فلزي هندسي
تحت ِ انضباط ِ مسلط ِ آهن
دركاسه ی ساچمه ها
و هندسه ی اصطكاك
وضربت رويداد..
انگيزه ی وسيله براي حركت مي شوند
وبا همهمه..
اتصال ِ پيشين را محترمانه
شيهه مي كشند
تا ادامه ی ريل را
از اندامت عبور دهند
امیر ثانی
خرداد ۱۳۸۹
@vaakonesh