دیروز آرمین ازم پرسید،اگه در طول رابطه باهات بمیرم عکسالعملت چیه؟منم گفتم تَرک دنیا میکنم،و اگه کسی نیاد از افسردگی و غم و اندوه نکِشتم بیرون،همونطوری میمونم.(من با مرگ آرمین،نمیمیرم واقعیتش و بخاطر از دست دادنشم تا افسردگی نمیرم،من تَرک دنیا میکنم فقط بخاطر اینکه این دنیا واقعا ارزششو نداره دلتو خوش کنی بهش،این دنیا با آدمایی که دوسشون داری قابل تحمله!)
پرسید کدوم حرفم بیشتر میاد تو ذهنت؟گفتم قبل اینکه رل بزنیم،گفتی اگه کسی وارد زندگیم بشه دوباره میزارمش تو تخم چشام،و واقعا تا به امروز بهش عمل کردی.
خاطره چی؟با کدوم خاطره گریه میکنی؟جواب دادم،وقتی تو شهربازی تا نشستم دستاتو گرفتم از ترس،بالاتر که رفت ترسم بیشتر شده بود و صدات میکردم،جیغ میزدم،میخندیدی بلند بلند میخندیدی بین ترس و استرس و جیغام تا دلم خوش بود واقعا به خندههات.
حتی اونم با مرگ من نمیمیره،بدون من روح از تنش جدا میشه اما مثل من امیدی نداره که یکی بیاد بشه انگیزهاش،امیدش.
خاطره و حرفو یادم نمیاد.با اینکه همین دیروز راجبش حرف زدیم الان هرچقدر فکر میکنم چیزی به ذهنم نمیاد.البته وقتی بمیرم دیگه چه فرقی میکنه،چجوری یادم میوفته و برام گریه میکنه!
پرسید کدوم حرفم بیشتر میاد تو ذهنت؟گفتم قبل اینکه رل بزنیم،گفتی اگه کسی وارد زندگیم بشه دوباره میزارمش تو تخم چشام،و واقعا تا به امروز بهش عمل کردی.
خاطره چی؟با کدوم خاطره گریه میکنی؟جواب دادم،وقتی تو شهربازی تا نشستم دستاتو گرفتم از ترس،بالاتر که رفت ترسم بیشتر شده بود و صدات میکردم،جیغ میزدم،میخندیدی بلند بلند میخندیدی بین ترس و استرس و جیغام تا دلم خوش بود واقعا به خندههات.
حتی اونم با مرگ من نمیمیره،بدون من روح از تنش جدا میشه اما مثل من امیدی نداره که یکی بیاد بشه انگیزهاش،امیدش.
خاطره و حرفو یادم نمیاد.با اینکه همین دیروز راجبش حرف زدیم الان هرچقدر فکر میکنم چیزی به ذهنم نمیاد.البته وقتی بمیرم دیگه چه فرقی میکنه،چجوری یادم میوفته و برام گریه میکنه!