گاهی وقتا فکر میکنم اگه نباشم چی میشه؟
یکم که بیشتر فکر میکنم میبینم واقعا هیچی
تاکسیا باز مسافربری میکنن، سبزی فروشا سبزی میفروشن، بچه ها بازم میرن پارک بازی میکنن، آدما بازم باهم قرار میذارن، دوستام بازم میرن گردش، خانوادم بازم صبحونه میخورن...
هیچی تغییر نمیکنه در اصل. ولی شاید دیگه خنده های مامانم مثل قبل نباشه
یا شاید قلب یکی هُری بریزه وقتی داره به بودن من فکر میکنه. یا شاید بابام به یادِ من گاهی وقتا بغض کنه و به روش نیاره...
ولی در اصل همه چی عادی میشه
با گذر زمان خاطره هام خاک میخورن و من گم میشم تو یکی از صفحات تاریخ.
این چیزا غم انگیز نیست ولی گاهی وقتا آدم واقعا دلش میگیره از اینکه یروزی شاید بود و نبودش فرقی به حال دنیا نکنه.
یکم که بیشتر فکر میکنم میبینم واقعا هیچی
تاکسیا باز مسافربری میکنن، سبزی فروشا سبزی میفروشن، بچه ها بازم میرن پارک بازی میکنن، آدما بازم باهم قرار میذارن، دوستام بازم میرن گردش، خانوادم بازم صبحونه میخورن...
هیچی تغییر نمیکنه در اصل. ولی شاید دیگه خنده های مامانم مثل قبل نباشه
یا شاید قلب یکی هُری بریزه وقتی داره به بودن من فکر میکنه. یا شاید بابام به یادِ من گاهی وقتا بغض کنه و به روش نیاره...
ولی در اصل همه چی عادی میشه
با گذر زمان خاطره هام خاک میخورن و من گم میشم تو یکی از صفحات تاریخ.
این چیزا غم انگیز نیست ولی گاهی وقتا آدم واقعا دلش میگیره از اینکه یروزی شاید بود و نبودش فرقی به حال دنیا نکنه.