𝙁𝙚𝙧𝙞’𝙨 𝘽𝙪𝙡𝙡𝙨𝙝𝙞𝙩


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


Do you want chuuya's milk?

Meow:
https://t.me/BiChatBot?start=sc-41460-VslILpE

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


دکمه ی غلط کردمش کجاست💀




می‌دونم ایگنور میشم ولی، چالش~
این پیامو فوروارد کنید دیلی هاتون تا با توجه به وایبی که ازتون می‌گیرم بگم اگه ویلن بودین به چه دلیلی وارد این راه شدید و چجوری عمل می‌کنید و یه عکس که به نظرم شبیهتونه بدم3>
اگه پرایویته دیلیتون لینکشو ناشناسم بفرستید✨
(مایل بودید تایپتون روهم زیرش بگید تا بهتر بشناسمتون)
بسه دیگه فور نکنید

این وسطا دیلی منم بیاید دورهم پاپ کورن می‌خوریم◕‿◕


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
Albert? please? 💀😭


این چه مشکلیه کتابای داستایوفسکی با من دارن؟ کتاب قبلی ای که ازش گرفتم هم انقدر وضع ترجمه‌ش فاجعه بود که بعد از خوندن چند صفحه کنار گذاشتمش
امیدوارم سر "جرم و مکافات"ش این مشکل رو نداشته باشم وگرنه قطعا خوندن آثار داستایوفسکی رو تا آخر عمر کنار می‌زارم.


"قمار باز/فئودور داستایوفسکی" رو تازگیا تمومش کردم، تا حالا هیچ کتابی به اندازه ی این بهم ضد حال نزده بود
بخاطر تعریفای زیادی که از قبل راجبش شنیده بودم توقعم ازش خیلی بالا رفته بود و این باعث شد بعد از تموم کردنش بخوره تو پرم، یجورایی توقع شاهکار ادبی یا یه همچین چیزی داشتم
البته فاجعه هم نبود، بخش عظیمی از مشکلش بخاطر ترجمه ی بد بود، یکسری جملات رو مجبور بودم چند بار بخونم و اجزای جمله رو جا به جا کنم تا متوجه بشم منظورش چیه، اگه ترجمه ی بهتری داشت می‌تونستم حداقل از حال و هوای کلاسیکش لذت ببرم ولی همین هم ازم گرفته شد.
داستان تا وقتی که مادر بزرگِ پولینا وارد میشد کاملا حوصله سر بر بود و بعد از اون هم فقط بخاطر دیوونه بازیای مادر بزرگ موقع بازی رولت جذاب بود، به غیر از اون نکته مثبت دیگه‌ش شخصیت پردازی کارکتر اصلی بود
اینکه نسبت به چیز ها بی اهمیت بود، طوری که با معشوقه‌ش (حتی نمی‌دونم اسمش رو میشه معشوقه گذاشت یا نه؟) رفتار می‌کرد، محافظه کار بودنش اول داستان موقع قمار کردن و دیوونه شدنش آخرای کتاب، در کل کارکتر جذابی بود و خوشحالم توی داستان حضور داشت




می‌خواستم بگم آره لوییس دامادشه ولی زشت بود


خواهرم: چرا همه‌ش نقاشی عاشقانه می‌کشه؟
مامانم: عاشق شدی فرناز؟


خواهرم یهو به مامانم گفت فرناز نقاشیای مستهجن می‌کشه نشستن نقاشیای دفترمو یکی یکی نگاه کردن و من پاره شدم از خنده


با هر عکسی این بزرگوار می‌فرسته تبدیل به میم زنده میشم.


آدما دیگه کافی نیستن، وقت لاس زدن با موجودات دو بعدیه✨


ولی هر چند بار هم که موریارتی رو ریواچ کنم هیچوقت نمی‌فهمم آیرین بعد از اینکه هویتش رو به جیمز باند تغییر داد دم و دستگاهش🍒 کجا رفتن که انقد بالا تنه‌ش تخت شد-




Stop thinking about it.


یاد خودم و الکس افتادم


این بشر>>>>>


چشم


تیکه تیکه اش کن دخترم


حلقش کمه ممن، باید تو تک تک سوراخاش موز سمی کرد😀

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

24

obunachilar
Kanal statistikasi