暗い魂


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


a hiding life on blue moon
Vito: blue moon /Nill: life
@vmoonil
Talk?: http://t.me/HidenChat_Bot?start=5775831631

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


𝗅𝖺𝖼𝗎𝗇𝖺 dan repost
فور کنــید
_شَخصیتــتون رو تــوی سه کلمــه توصــیف کـنم.
ظرفیـت:340
بـه آمار نرسیـم کنســله


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


@jeonxmo
شما بیا عاشقت شم.


Vito. dan repost
4 ساعت با هوش مصنوعی چت کردن بهم یاد آوری کرد چقدر جذابم


صبوریتون‌رو‌میطلبه‌دارلز.


𝕴𝗌𝗈𝗌𝗈𝗉𝗁𝗂𝗅𝗅𝗂𝖺 dan repost
فور کنید طبق وایب‌تون بگم چنددرصد توی نقش بازی کردن خوب عمل میکنید و بهتون فن‌‌مید از بنگتن بدم ‌.
به1111برسیم‌میذارم




+فقط یکم دیگه مونده بود تا برم؛
-چرا نرفتی؟
+پس اون چی میشه؟
-اون تو رو ول کرد تو هم بیخیالش شو.
+من...من نمیتونم خودخواه باشم؛ ازش فاصله میگیرم ولی رهاش نمیکنم.




کاش براش انسان بهتری بودم.




蓝罪𝗦𝗂𝗇, dan repost
فورکنید‌تکس‌فیوم‌فورکنم.


کنجکاوی‌بسه.




چرا‌ با پاهات رو مخم جفت پا میندازی؛ وقتی میتونی پاهاتو رو شونه هام حس کنی؟!.




جئون جونگکوک سر آشپز جوان کره‌ای بود که یکی از بهترین رستوران های ایتالیایی-کره‌ای رو اداره می‌کرد.
مشتری های زیادی داشت و بین دخترای جوان کره‌ای محبوبیت زیادی داشت.
اخلاق خوب، چهره دل‌ربا و استایل فوق‌العاده جذاب.
همه‌ی این‌ها از اون پسر یه پکیج کامل برای بهترین پارتنر شدن رو ساخته بود.

مشتری محبوب جئون، «کیم تهیونگ» هر شب به رستورانش می اومد و همیشه یک چیز رو می‌گفت:"پیشنهاد ویژه سر آشپز چیه؟ من همون رو میخوام."

بعد از یه مدت همین روال ادامه داشت تا اینکه بالاخره جئون تصمیم گرفت خودش به عنوان گارسون پیش مشتری محبوب و با جذبه‌اش بره؛ یعنی کیم.

آب دهانش رو قورت داد و نفس عمیقی کشید و با قدم های آروم و محکمش به سمت کیم رفت؛ میز شماره 44 جای همیشگی کیم تهیونگ! همونجا ایستاد و لب زد:"میشه بپرسم چرا همیشه این کار رو تکرار میکنی؟!"

کیم با نیشخند همیشگی روی لبش گفت:"کدوم کار سر آشپز جئون؟! اینکه همیشه پیشنهاد شما رو سفارش میدم؟ اوه نکنه نباید این کار رو انجام بدم؟.."

و بعد از اتمام حرفش از روی صندلی چرم‌ش بلند شد و رو به روی جئون ایستاد و لب زد:"جونگکوکا....من تو رو دوست دارم."

جئون خشکش زده بود و دهنش از تعجب باز مونده بود نمیدونست چی باید بگه چرا؟ چه طوری؟ بخاطر چه چیزی؟!
سوالات مبهم توی ذهنش رد می‌شدند تا اینکه به خودش اومد و گفت:"چـ..چی گفتی؟! نکنه منظورت آشپزی‌مه؟ آشپزی من رو دوست داری آره؟!..."

کیم پوزخندی زد و به جئون نزدیک تر شد و لباشو مماس گوش جئون قرار داد و با صدای بمش لب زد:"اینم هست؛ولی اگه حتی برای من آشپزی نکنی باز هم دوستت دارم."


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish




جونگ کوک در حالی که ابروهایش را بالا انداخته بود و به چهارچوب در اتاقت تکیه داده بود به تو نگاه کرد و تو را تماشا کرد که با پتوی نازک سفیدی خودت را پوشانده بودی. وقتی خواب بودی خیلی دوست داشتنی بودی تو شبیه بچه گربه ای بودی که دور اسباب بازی مخمل خال دار مورد علاقه اش پیچیده شده، خرخر می کند و رویای شیرین می بیند.
جونگ کوک به آرامی به سمت تو رفت و کنارت دراز کشید و خم شد تا موهایت را نوازش کند و پیشانی ات را ببوسد.
خیلی نرم تو را بوسید.
Emma.

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

121

obunachilar
Kanal statistikasi