اویــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
آفتاب مخمو داغ داغ کرده بود ..سرم مثل زندگیم داشت توی آتیش میسوخت .. حال بد بابام تموم زندگیمو مختل کرده بود ..قرصاشو با پولای ته کشیده کارت اعتباریم تهیه کردم ..دفه ی بعد چیکار کنم؟؟وای خدا ...
موبایلم به صدا دراومد .. دوستم گئوم بود :
_اویا کجایی؟ جانگ وو حالش خوب نیس میری خونش یه سری بهش بزنی؟؟
با خوندن پیام گئوم سردی مطلق تمام بدنمو فرا گرفت .. یخ زدم و لرزیدم .. دنیا دور سرم شروع به چرخیدن کرد
_چه اتفاقی واسه جانگ ووی من افتاده .. خدایا خواهش میکنم ..اون تنها دلخوشی منه
بدو بدو اومدم سمت خونه مستقل جانگ وو ..کلیدو انداختم رو قفل درو مث برق پله هارو بالا رفتم
سکوت کل خونه رو پر کرده بود .. دلم وحشت کرد ... جانگ وو همیشه خونه رو از صدای موزیکای دره پیتش پر میکرد
با صدای لرزون و مظطرب که ته دلمو خالی میکرد داد زدم :
_جانگ وووووووووووو
جوابی نگرفتم .. ترسم دو برابر شد .. با تن بلند تری که به گریه آمیخته بود داد زدم
_جانگ عشقم کجایییییییییی
چیزی نمونده بود گریه هام شدت بگیره که مث دلقک جلوم ظاهرشد
_ تولدت مبارککککککککککککککککککککککککک
از دیدن حال کوکش عصبانیتم خوشحالیمو رو کمر زد .. جییییییییییییییغ محکمی کشیدمو دویدم سمتش
دستاشو دور کمرم انداخت بغلم کرد و از رو زمین بلندم کرد
محکم بغلش کردم ..با خنده های قشنگش گفت
_جیغ جیغوی منننننن
آفتاب مخمو داغ داغ کرده بود ..سرم مثل زندگیم داشت توی آتیش میسوخت .. حال بد بابام تموم زندگیمو مختل کرده بود ..قرصاشو با پولای ته کشیده کارت اعتباریم تهیه کردم ..دفه ی بعد چیکار کنم؟؟وای خدا ...
موبایلم به صدا دراومد .. دوستم گئوم بود :
_اویا کجایی؟ جانگ وو حالش خوب نیس میری خونش یه سری بهش بزنی؟؟
با خوندن پیام گئوم سردی مطلق تمام بدنمو فرا گرفت .. یخ زدم و لرزیدم .. دنیا دور سرم شروع به چرخیدن کرد
_چه اتفاقی واسه جانگ ووی من افتاده .. خدایا خواهش میکنم ..اون تنها دلخوشی منه
بدو بدو اومدم سمت خونه مستقل جانگ وو ..کلیدو انداختم رو قفل درو مث برق پله هارو بالا رفتم
سکوت کل خونه رو پر کرده بود .. دلم وحشت کرد ... جانگ وو همیشه خونه رو از صدای موزیکای دره پیتش پر میکرد
با صدای لرزون و مظطرب که ته دلمو خالی میکرد داد زدم :
_جانگ وووووووووووو
جوابی نگرفتم .. ترسم دو برابر شد .. با تن بلند تری که به گریه آمیخته بود داد زدم
_جانگ عشقم کجایییییییییی
چیزی نمونده بود گریه هام شدت بگیره که مث دلقک جلوم ظاهرشد
_ تولدت مبارککککککککککککککککککککککککک
از دیدن حال کوکش عصبانیتم خوشحالیمو رو کمر زد .. جییییییییییییییغ محکمی کشیدمو دویدم سمتش
دستاشو دور کمرم انداخت بغلم کرد و از رو زمین بلندم کرد
محکم بغلش کردم ..با خنده های قشنگش گفت
_جیغ جیغوی منننننن