K'haos dan repost
1. منو مهدیه و رضوانه میخواستیم عهد دوستی ببندیم، اول میخواستیم با دستگاه قند خون نوک انگشتامونو سوراخ کنیم و با خون عهد ببندیم ولی خب مهدیه پیشنهاد داد با آب دهن این کارو کنیم.
اینگونه بود که تُف کردیم کف دستامون و بعدش دستامونو گذاشتیم رو هم و عهد بستیم :-)
2.ساکت ولی آبزیرکاه
3.جامعه شناسی یا آمادگی دفاعی
4.گوشی بردم تو اردو و فهمیدن، یه سری هم قاشق یکبار مصرفای نذری رو کردم تو توری جلوی ماشین ناظممون عین تیغ زده بود بیرون :-)
یه سری هم سی دی پسران فراتر از گل رو بردم تو زنگ کامپیوتر گذاشتیم با بچه ها دیدیم:-)
5.مدرسه کلا مضخرفه... ولی یونیفرم پوشیدن خیلی مضخرفه واقعا
اینگونه بود که تُف کردیم کف دستامون و بعدش دستامونو گذاشتیم رو هم و عهد بستیم :-)
2.ساکت ولی آبزیرکاه
3.جامعه شناسی یا آمادگی دفاعی
4.گوشی بردم تو اردو و فهمیدن، یه سری هم قاشق یکبار مصرفای نذری رو کردم تو توری جلوی ماشین ناظممون عین تیغ زده بود بیرون :-)
یه سری هم سی دی پسران فراتر از گل رو بردم تو زنگ کامپیوتر گذاشتیم با بچه ها دیدیم:-)
5.مدرسه کلا مضخرفه... ولی یونیفرم پوشیدن خیلی مضخرفه واقعا