سیاووش dan repost
واوِ عطفِ نابهجا
🔹بهروز صفرزاده
در چند واژه و اصطلاح فارسی واوِ عطف نابهجا بهکار رفتهاست. مثلاً اصطلاح «درددل» را بعضیها «درد و دل» میگویند که طبعاً نادرست است.
اینک موارد این تغییر:
امروز و فردا کردن
وقتی کسی امروز و فردا میکنه، کاریو که باید انجام بده عقب میندازه. این اصطلاح در اصل «امروز را فردا کردن» بودهاست، و چون حرف اضافهی «را» در گفتار مانند واو عطف /o/ تلفظ میشود، با آن اشتباه شدهاست. مولوی «امروز را فردا کردن» بهکار برده است:
اللَّهاللَّه این جفا با ما مکن/ خیر کن، امروز را فردا مکن (مثنوی، دفتر 1، بیت 561)
جر و بحث
در عربی «جر» یعنی کشیدن؛ بنابراین «جر بحث» یعنی کشیدن و ادامه دادن بحث. اما امروزه این اصطلاح به همین صورت «جر و بحث» بهکار میرود و ناچار باید آن را پذیرفت.
چرخ و فلک
در قدیم چرخ یا چرخ فلک به معنی آسمان بهکار میرفت. «چرخ و فلک» (با واو عطف بهجای کسره) ترکیب نادرستی است و بهجای آن باید گفت «چرخ فلک».
این چرخ فلک که ما در او حیرانایم/ فانوس خیال از او مثالی دانیم (خیام)
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد/ من نه آنام که زبونی کشم از چرخ فلک (حافظ)
خانمان
در این مورد قضیه برعکس است؛ یعنی ترکیب عطفی «خانومان» تبدیل به «خانمان» شدهاست. خان یعنی خانه و مان هم بهمعنی منزل و اثاث آن بودهاست.
خط و مشی
اشتباهاً بهجای «خطمشی» بهکار میرود.
خوار و بار
اشتباهاً بهجای «خواربار» بهکار میرود. «خواربار» اضافۀ مقلوب و مرکب است از: خوار (از خواردن = خوردن) + بار. مقایسه کنید با ترهبار و خشکبار.
درد و دل
اشتباهاً به جای «درددل» به کار میرود.
دق و دلی
اشتباهاً به جای «دقدلی» بهکار میرود.
راهنمایی و رانندگی
اشتباهاً بهجای «راهنمایی رانندگی» بهکار میرود و بنده هم از ترس جریمه شدن «مهر بر لب زده خون میخورم و خاموشام».
رنگ و رو
اشتباهاً بهجای «رنگ رو» بهکار میرود و ظاهراً گزیری از کاربردش نیست. همان است که در قدیم «رنگ رخسار» هم میگفتند:
رنگ رویم را نمیبینی چو زر/ ز اندرون خود میدهد رنگم خبر (مولوی)
گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست/ رنگ رخسار خبر میدهد از سِرّ ضمیر (سعدی)
زاد و بوم
زاد یعنی زادن، تولد؛ بوم یعنی سرزمین. بنابراین «زادبوم» بهمعنی زادگاه اضافهی مقلوب است: بومی (سرزمینی) که در آن زاده شدهاید. بعضیها بهاشتباه زاد و بوم میگویند.
زاد و ولد
زاد و ولد کردن یعنی تولیدمثل کردن. «زاد» (مصدر مرخّم) یعنی زادن و «ولد» یعنی فرزند. این اصطلاح قاعدتاً باید «زاد ولد» (ترکیب اضافی) باشد، نه «زاد و ولد» (ترکیب عطفی).
زخم و زبان
اشتباهاً بهجای «زخم زبان» بهکار میرود.
زیر و رو کردن
وقتی چیزی را زیر و رو میکنید، اجزایش را جابهجا میکنید و پایینیها را بالا میآورید. این اصطلاح در اصل «زیر را رو کردن» بودهاست، یعنی زیر را به رو تبدیل کردن. معادل قدیمی آن «زیر و زبَر کردن» است، که آن هم قاعدتاً «زیر را زبر کردن» یا «زیر زبَر کردن» باید باشد. جملهی «جَعَلنا عالیَها سافِلَها» که دو بار در قرآن آمده (سورهی 11، آیهی 82 و سورهی 15، آیهی 74) یعنی «بالایش را پایین کردیم» یا «زبَرش را زیر کردیم» یا «رویش را زیر کردیم»؛ یعنی آن را زیر و رو/ زیر و زبَر/ ویران کردیم.
غیره و ذالک
شکل صحیح آن در عربی «غیرُ ذالک» است، یعنی «جز آن». در اینجا ضمۀ آخر «غیرُ» نشانۀ اِعراب رفع است و ربطی به واو عطف ندارد.
کشک بادمجان
در این مورد قضیه برعکس است؛ یعنی ترکیب عطفی صحیح «کشک و بادمجان» به ترکیب اضافی غلط «کشک بادمجان» تبدیل شدهاست.
گم و گور کردن
این اصطلاح در اصل «گم به گور کردن» بودهاست، یعنی چیزی را در گور مخفی کردن تا هیچکس نتواند آن را پیدا کند.
مشتومال
شکل صحیح این واژه «مشتمال» است؛ یعنی مالیدن با مشت.
ید و بیضا
یعنی معجزه یا قدرتنمایی خارقالعاده. ید بیضا دست سفید درخشان حضرت موسا بود که معجزهآسا از گریبان برمیآورد.
اینهمه شعبدهی خویش که میکرد اینجا/ سامری پیش عصا و ید بیضا میکرد (حافظ)
🔹بهروز صفرزاده
در چند واژه و اصطلاح فارسی واوِ عطف نابهجا بهکار رفتهاست. مثلاً اصطلاح «درددل» را بعضیها «درد و دل» میگویند که طبعاً نادرست است.
اینک موارد این تغییر:
امروز و فردا کردن
وقتی کسی امروز و فردا میکنه، کاریو که باید انجام بده عقب میندازه. این اصطلاح در اصل «امروز را فردا کردن» بودهاست، و چون حرف اضافهی «را» در گفتار مانند واو عطف /o/ تلفظ میشود، با آن اشتباه شدهاست. مولوی «امروز را فردا کردن» بهکار برده است:
اللَّهاللَّه این جفا با ما مکن/ خیر کن، امروز را فردا مکن (مثنوی، دفتر 1، بیت 561)
جر و بحث
در عربی «جر» یعنی کشیدن؛ بنابراین «جر بحث» یعنی کشیدن و ادامه دادن بحث. اما امروزه این اصطلاح به همین صورت «جر و بحث» بهکار میرود و ناچار باید آن را پذیرفت.
چرخ و فلک
در قدیم چرخ یا چرخ فلک به معنی آسمان بهکار میرفت. «چرخ و فلک» (با واو عطف بهجای کسره) ترکیب نادرستی است و بهجای آن باید گفت «چرخ فلک».
این چرخ فلک که ما در او حیرانایم/ فانوس خیال از او مثالی دانیم (خیام)
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد/ من نه آنام که زبونی کشم از چرخ فلک (حافظ)
خانمان
در این مورد قضیه برعکس است؛ یعنی ترکیب عطفی «خانومان» تبدیل به «خانمان» شدهاست. خان یعنی خانه و مان هم بهمعنی منزل و اثاث آن بودهاست.
خط و مشی
اشتباهاً بهجای «خطمشی» بهکار میرود.
خوار و بار
اشتباهاً بهجای «خواربار» بهکار میرود. «خواربار» اضافۀ مقلوب و مرکب است از: خوار (از خواردن = خوردن) + بار. مقایسه کنید با ترهبار و خشکبار.
درد و دل
اشتباهاً به جای «درددل» به کار میرود.
دق و دلی
اشتباهاً به جای «دقدلی» بهکار میرود.
راهنمایی و رانندگی
اشتباهاً بهجای «راهنمایی رانندگی» بهکار میرود و بنده هم از ترس جریمه شدن «مهر بر لب زده خون میخورم و خاموشام».
رنگ و رو
اشتباهاً بهجای «رنگ رو» بهکار میرود و ظاهراً گزیری از کاربردش نیست. همان است که در قدیم «رنگ رخسار» هم میگفتند:
رنگ رویم را نمیبینی چو زر/ ز اندرون خود میدهد رنگم خبر (مولوی)
گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست/ رنگ رخسار خبر میدهد از سِرّ ضمیر (سعدی)
زاد و بوم
زاد یعنی زادن، تولد؛ بوم یعنی سرزمین. بنابراین «زادبوم» بهمعنی زادگاه اضافهی مقلوب است: بومی (سرزمینی) که در آن زاده شدهاید. بعضیها بهاشتباه زاد و بوم میگویند.
زاد و ولد
زاد و ولد کردن یعنی تولیدمثل کردن. «زاد» (مصدر مرخّم) یعنی زادن و «ولد» یعنی فرزند. این اصطلاح قاعدتاً باید «زاد ولد» (ترکیب اضافی) باشد، نه «زاد و ولد» (ترکیب عطفی).
زخم و زبان
اشتباهاً بهجای «زخم زبان» بهکار میرود.
زیر و رو کردن
وقتی چیزی را زیر و رو میکنید، اجزایش را جابهجا میکنید و پایینیها را بالا میآورید. این اصطلاح در اصل «زیر را رو کردن» بودهاست، یعنی زیر را به رو تبدیل کردن. معادل قدیمی آن «زیر و زبَر کردن» است، که آن هم قاعدتاً «زیر را زبر کردن» یا «زیر زبَر کردن» باید باشد. جملهی «جَعَلنا عالیَها سافِلَها» که دو بار در قرآن آمده (سورهی 11، آیهی 82 و سورهی 15، آیهی 74) یعنی «بالایش را پایین کردیم» یا «زبَرش را زیر کردیم» یا «رویش را زیر کردیم»؛ یعنی آن را زیر و رو/ زیر و زبَر/ ویران کردیم.
غیره و ذالک
شکل صحیح آن در عربی «غیرُ ذالک» است، یعنی «جز آن». در اینجا ضمۀ آخر «غیرُ» نشانۀ اِعراب رفع است و ربطی به واو عطف ندارد.
کشک بادمجان
در این مورد قضیه برعکس است؛ یعنی ترکیب عطفی صحیح «کشک و بادمجان» به ترکیب اضافی غلط «کشک بادمجان» تبدیل شدهاست.
گم و گور کردن
این اصطلاح در اصل «گم به گور کردن» بودهاست، یعنی چیزی را در گور مخفی کردن تا هیچکس نتواند آن را پیدا کند.
مشتومال
شکل صحیح این واژه «مشتمال» است؛ یعنی مالیدن با مشت.
ید و بیضا
یعنی معجزه یا قدرتنمایی خارقالعاده. ید بیضا دست سفید درخشان حضرت موسا بود که معجزهآسا از گریبان برمیآورد.
اینهمه شعبدهی خویش که میکرد اینجا/ سامری پیش عصا و ید بیضا میکرد (حافظ)