تکرار و دیگر هیچ!
باغچه شاد و آبادی را تصور کنید که از بیتوجهی و کمآبی و کمنوری و تبعیض و فساد و آفت، رنج میبرد و روزگار خوشی ندارد. گلها و گیاهانش، پژمرده میشوند و تنها چند درخت و چند گیاه خاص از نور و آب و توجه باغبان برخوردارند. با این حال از پژمردهها صدای اعتراضی به گوش نمیرسد یا شنیده نمیشود. آهسته آهسته میمیرند. باغبان هم به جای چاره و درمان، مردهها را دور میاندازد و به جای آنها گلها و گیاهان تازهای میکارد. اما چون این چرخه، معیوب و بیمار است، گلهای تازه هم، دوباره پژمرده میشوند و میمیرند. باغبان دوباره گلهای تازه میکارد. گلهای تازه هم دوباره میمیرند. باغبان، آفت را میبیند، اما شرایط و نور و آب و هوا و خاک را نه. و این چرخه بارها و بارها تکرار میشود، تکرار میشود، تکرار میشود...
🔹انگار راه و چاره بسیاری از مسوولان ما برای حل مشکلات کشور اینگونه است. مثال تازهاش، حوادث خرمشهر. هرکسی که کمترین شناختی از اوضاع و احوال خوزستان و شهرهای آن داشته باشد، میداند که شرایط آب و هوایی و اقلیمی آن استان، بعلاوه محرومیت و مجروحیت ناشی از جنگ و عوارض آن؛ و عدم توجه کافی در سالهای بعد از جنگ، چه وضعیتی را به وجود آورده است. متاسفانه بسیاری از مردم حتی بسیاری از مسوولان کشور، خوزستان را فقط در ایام خاصی (عید نوروز) و برای اهداف خاصی (نفت و راهیان نور) میخواهند و میشناسند. آن یک ماه، بودجهها خرج میشود تا یاد و خاطره شهدا و دفاع مقدس زنده نگه داشته شود. شهدایی که برای سربلندی همین مردم و همین سرزمین جانشان را از دست دادهاند، نه برای آنکه یاد و خاطرهشان، بهانهای باشد برای ندیدن دردهای مردم. آنهم مردمی که سالها در سختترین شرایط ممکن زندگی کردهاند. کافیست یکبار از نگاه همین مردم محروم به کاروانها و تبلیغات پرحجم بنگریم. کاروانهایی که میآیند و میروند؛ و از همه بدتر، دولتهایی که میآیند و میروند اما محرومیتها همچنان میمانند و نمیروند. آنهم در استانی که به تنهایی کل بودجه کشور را تامین میکند ولی تا همین چند سال پیش مردم آبادان و خرمشهرش، از گاز شهری محروم بودند. استانی که سالهاست با خشکی و کمآبی و گرد و غبار و انواع و اقسام مشکلات طبیعی و انسانی دیگر، دست و پنجه نرم میکند و کاملا آماده بحران است اما متاسفانه آنقدر دست روی دست میگذارند تا اعتراضی، آشوبی، اغتشاشی اتفاق بیفتد تا بیایند و همان حرفهای همیشگی را تکرار کنند که بله دشمن از احساسات پاک مردم و مشکلات آنها سواستفاده میکند! و نمیفهمند که تا زمینه داخلی مهیا نباشد، دشمن خارجی بهانه و فرصتی برای سواستفاده پیدا نمیکند.
🔹تجربه این سالها نشان داده که حالا هم خیلی راحت همه آن محرومیتها و آن شرایط و بستر و زمینهی اعتراض، فراموش و همه حوادث متوجه دشمن میشود. یک راهپیمایی و تظاهرات بزرگ علیه اغتشاشات برگزار میشود، سخنرانان محترم هم در تریبونهای مختلف حاضر میشوند و از مقاومت و پایداری و استقامت و بصیرت مردم خرمشهر و آبادان و خوزستان میگویند که سالها پیش، دین خود را به اسلام و انقلاب ادا کردهاند و دشمنان بدانند که مردم همچنان ایستادهاند و فلان. و این چرخه معیوب، همچنان تکرار میشود و تکرار میشود. کاش یکبار، فقط یکبار، جور دیگر هم میدیدیم. آب و نور و خاک و توجه را فراهم میکردیم، آنوقت اگر گلها پژمرده میشدند، سینه سپر میکردیم که دیدید آفتها منتظر بهانهاند؟!
دقایقی برای تفکر
https://telegram.me/joinchat/CApSET7ODApcZtCNIOToFA
باغچه شاد و آبادی را تصور کنید که از بیتوجهی و کمآبی و کمنوری و تبعیض و فساد و آفت، رنج میبرد و روزگار خوشی ندارد. گلها و گیاهانش، پژمرده میشوند و تنها چند درخت و چند گیاه خاص از نور و آب و توجه باغبان برخوردارند. با این حال از پژمردهها صدای اعتراضی به گوش نمیرسد یا شنیده نمیشود. آهسته آهسته میمیرند. باغبان هم به جای چاره و درمان، مردهها را دور میاندازد و به جای آنها گلها و گیاهان تازهای میکارد. اما چون این چرخه، معیوب و بیمار است، گلهای تازه هم، دوباره پژمرده میشوند و میمیرند. باغبان دوباره گلهای تازه میکارد. گلهای تازه هم دوباره میمیرند. باغبان، آفت را میبیند، اما شرایط و نور و آب و هوا و خاک را نه. و این چرخه بارها و بارها تکرار میشود، تکرار میشود، تکرار میشود...
🔹انگار راه و چاره بسیاری از مسوولان ما برای حل مشکلات کشور اینگونه است. مثال تازهاش، حوادث خرمشهر. هرکسی که کمترین شناختی از اوضاع و احوال خوزستان و شهرهای آن داشته باشد، میداند که شرایط آب و هوایی و اقلیمی آن استان، بعلاوه محرومیت و مجروحیت ناشی از جنگ و عوارض آن؛ و عدم توجه کافی در سالهای بعد از جنگ، چه وضعیتی را به وجود آورده است. متاسفانه بسیاری از مردم حتی بسیاری از مسوولان کشور، خوزستان را فقط در ایام خاصی (عید نوروز) و برای اهداف خاصی (نفت و راهیان نور) میخواهند و میشناسند. آن یک ماه، بودجهها خرج میشود تا یاد و خاطره شهدا و دفاع مقدس زنده نگه داشته شود. شهدایی که برای سربلندی همین مردم و همین سرزمین جانشان را از دست دادهاند، نه برای آنکه یاد و خاطرهشان، بهانهای باشد برای ندیدن دردهای مردم. آنهم مردمی که سالها در سختترین شرایط ممکن زندگی کردهاند. کافیست یکبار از نگاه همین مردم محروم به کاروانها و تبلیغات پرحجم بنگریم. کاروانهایی که میآیند و میروند؛ و از همه بدتر، دولتهایی که میآیند و میروند اما محرومیتها همچنان میمانند و نمیروند. آنهم در استانی که به تنهایی کل بودجه کشور را تامین میکند ولی تا همین چند سال پیش مردم آبادان و خرمشهرش، از گاز شهری محروم بودند. استانی که سالهاست با خشکی و کمآبی و گرد و غبار و انواع و اقسام مشکلات طبیعی و انسانی دیگر، دست و پنجه نرم میکند و کاملا آماده بحران است اما متاسفانه آنقدر دست روی دست میگذارند تا اعتراضی، آشوبی، اغتشاشی اتفاق بیفتد تا بیایند و همان حرفهای همیشگی را تکرار کنند که بله دشمن از احساسات پاک مردم و مشکلات آنها سواستفاده میکند! و نمیفهمند که تا زمینه داخلی مهیا نباشد، دشمن خارجی بهانه و فرصتی برای سواستفاده پیدا نمیکند.
🔹تجربه این سالها نشان داده که حالا هم خیلی راحت همه آن محرومیتها و آن شرایط و بستر و زمینهی اعتراض، فراموش و همه حوادث متوجه دشمن میشود. یک راهپیمایی و تظاهرات بزرگ علیه اغتشاشات برگزار میشود، سخنرانان محترم هم در تریبونهای مختلف حاضر میشوند و از مقاومت و پایداری و استقامت و بصیرت مردم خرمشهر و آبادان و خوزستان میگویند که سالها پیش، دین خود را به اسلام و انقلاب ادا کردهاند و دشمنان بدانند که مردم همچنان ایستادهاند و فلان. و این چرخه معیوب، همچنان تکرار میشود و تکرار میشود. کاش یکبار، فقط یکبار، جور دیگر هم میدیدیم. آب و نور و خاک و توجه را فراهم میکردیم، آنوقت اگر گلها پژمرده میشدند، سینه سپر میکردیم که دیدید آفتها منتظر بهانهاند؟!
دقایقی برای تفکر
https://telegram.me/joinchat/CApSET7ODApcZtCNIOToFA