✨🍓Baneram🍓✨ dan repost
🔞❌وحشیانه روی تخت پرتم کرد و توی یک چشم بهم زدن لخت شد!🔞❌
https://t.me/joinchat/T1_Q5Z9MRcFLfZqd
زیر هیکلش تقلا کردم و جیغ کشیدم:
- برو کنار عوضی، ازت چندشم میشه!
پوزخندی زد و انگشت اشارهاش رو نوازش وار، روی #لبایخوشفرمم کشید:
-هیشش..آدم که با عشقش اینجوری صحبت نمیکنه!
تفی به صورتش انداختم و گفتم:
-من حالم ازت بهم میخوره، من عاشق حامدم نه ت...
با تو دهنی محکمی که بهم زد، وسط حرفم جیغ دلخراشی کشیدم! که صدای نعرهاش بلند شد:
-اسم اون حرومزاده رو نیار!
از شدت مستی و عصبانیت، از کنترل خارج شد و یکدفعه چنگی به گلوم زد:
- یادت رفته تو مال منی، فقط برای من!
نکنه باید دوباره صدای #ناله هات زیرم بلند بشه تا یادت بیاد مال منی!
https://t.me/joinchat/T1_Q5Z9MRcFLfZqd
به سرفه افتادم و با ترس، به چشمای سرخش نگاه کردم! و میون سرفه هام بریده بریده گفتم:
- ولم...کن...توروخدا ولم...کن!
درست موقعی که زیر دستش داشتم خفه میشدم ولم کرد و من اون لحظه فقط اکسیژن اتاق رو بلعیدم و به ریه هام فرستادم.
تا خواستم به خودم بجنبم و از روی تخت بلند بشم، دوباره به سمتم اومد و جفت دستام و اسیر دستش کرد، که با دیدن کمربندش روحم از تنم جدا شد و تازه افتادم به دست و پا زدن:
- ولم کن! با توام میگم ولم کن بذار بررمم!!
قهقهه ای سر داد و همین طور که منو به سمت تاج تخت میکشوند گفت:
-کجا ولت کنم جیگر؟ اتفاقا میخوام یه دور وظایفت یادت بیارم، که مزهات که هنوز بدجور زیر زبونمه!
از شدت درموندگی صدای هق هقم توی اتاق پیچید.
با کمربند دستام و به تاج تخت بست و با لذت به باسنم نگاه کرد و درحالی که پشتم خودش رو تنظیم میکرد خمار زمزمه کرد:
- آماده باش! امشب قرار برای بار دوم به شوهرت سرویس بدی دخترعموی لوند من!
پسرعموی هوسبازی که برای دومین بار به دخترعموش تجاوز میکنه! در حالی که دختره یکی دیگه رو دوست داره🥲❤️🩹
https://t.me/joinchat/T1_Q5Z9MRcFLfZqd
https://t.me/joinchat/T1_Q5Z9MRcFLfZqd
زیر هیکلش تقلا کردم و جیغ کشیدم:
- برو کنار عوضی، ازت چندشم میشه!
پوزخندی زد و انگشت اشارهاش رو نوازش وار، روی #لبایخوشفرمم کشید:
-هیشش..آدم که با عشقش اینجوری صحبت نمیکنه!
تفی به صورتش انداختم و گفتم:
-من حالم ازت بهم میخوره، من عاشق حامدم نه ت...
با تو دهنی محکمی که بهم زد، وسط حرفم جیغ دلخراشی کشیدم! که صدای نعرهاش بلند شد:
-اسم اون حرومزاده رو نیار!
از شدت مستی و عصبانیت، از کنترل خارج شد و یکدفعه چنگی به گلوم زد:
- یادت رفته تو مال منی، فقط برای من!
نکنه باید دوباره صدای #ناله هات زیرم بلند بشه تا یادت بیاد مال منی!
https://t.me/joinchat/T1_Q5Z9MRcFLfZqd
به سرفه افتادم و با ترس، به چشمای سرخش نگاه کردم! و میون سرفه هام بریده بریده گفتم:
- ولم...کن...توروخدا ولم...کن!
درست موقعی که زیر دستش داشتم خفه میشدم ولم کرد و من اون لحظه فقط اکسیژن اتاق رو بلعیدم و به ریه هام فرستادم.
تا خواستم به خودم بجنبم و از روی تخت بلند بشم، دوباره به سمتم اومد و جفت دستام و اسیر دستش کرد، که با دیدن کمربندش روحم از تنم جدا شد و تازه افتادم به دست و پا زدن:
- ولم کن! با توام میگم ولم کن بذار بررمم!!
قهقهه ای سر داد و همین طور که منو به سمت تاج تخت میکشوند گفت:
-کجا ولت کنم جیگر؟ اتفاقا میخوام یه دور وظایفت یادت بیارم، که مزهات که هنوز بدجور زیر زبونمه!
از شدت درموندگی صدای هق هقم توی اتاق پیچید.
با کمربند دستام و به تاج تخت بست و با لذت به باسنم نگاه کرد و درحالی که پشتم خودش رو تنظیم میکرد خمار زمزمه کرد:
- آماده باش! امشب قرار برای بار دوم به شوهرت سرویس بدی دخترعموی لوند من!
پسرعموی هوسبازی که برای دومین بار به دخترعموش تجاوز میکنه! در حالی که دختره یکی دیگه رو دوست داره🥲❤️🩹
https://t.me/joinchat/T1_Q5Z9MRcFLfZqd