𝗐𝗈𝗈𝗅𝗀𝖺𝗍𝗁𝖾𝗋𝗂𝗇𝗀


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


𝖺𝗋𝖾 𝗐𝖾 𝗍𝗈𝗈 𝗒𝗈𝗎𝗇𝗀 𝖿𝗈𝗋 𝗍𝗁𝗂𝗌?
http://t.me/HidenChat_Bot?start=984095433 ☜︎︎︎

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


Forward from: 전아르
این پیامُ فور کنید ؛ وایبی که با توجه از دیلی‌تون میگیرم با عکس نشون بدم.


آخرین ایستگاه؛
مقصد ما جایی دور از شهر، کنار رودخونه‌ی خشک شده بود. تو می‌خندیدی و از ماه که مثل خودت بی‌نقص و کامل بود، عکس می‌گرفتی و من تنها کاری که می‌تونستم بکنم نگاه کردن بهت بود، من حاضر بودم جونم رو بدم تا بتونم تنها چند ثانیه بهت خیره بشم. زیبایی تو وصف نشدنی و لبخندِ تو، پرستیدنی ترین دین من بود.
ما کل شب رو باهم گذروندیم و زمانی‌که خورشید بی تابانه، طلوع کرد، هر کدوم راه جدایی رو پیش گرفتیم.
قرار ما هرشب ساعت 22:22 کنار رودخونه‌ی خشک شده‌ی دور از شهر.






فکر نمی‌کنی که دیگه کافیه؟
دیگه این تن/روح تحمل زخم دیگه‌ای رو نداره.


ما فقط دوتا قلب شکسته‌ی دور از همدیگه‌ایم.






من تورو جوری می‌پرستیدم که انگار تو خدا و خالق من بودی، تو تنها کاری که کردی این بود که یک شب در جواب احساسات من، پوزخندت رو تقدیمم کردی و گل رز مشکی‌ای که بهت داده بودم رو، پرپر کردی. از اون‌ شب به بعد تو دیگه خدای من نبودی، شیطان رانده شده‌ای بودی که به این جهان اومده بود.
شیطانی که من باهاش دیدار داشتم. این هیچ باعث نمی‌شد تا با قاطیت بگم که من مفتخرم که دیدمت، بلکه باعث می‌شد تا شرم و اندوه تمام وجودم رو در بر بگیره.
تو درست مثل موسیقیِ مرگ بودی.




زیبای‌ِ‌فریبنده؛
زمانی‌که با تمام احساس، پیانو می‌زدی و زمزمه‌وار اهنگ مورد علاقت رو می‌خوندی، یا زمانی‌که به سمت گربه‌ای که همیشه روی پله‌ی کافه می‌شینه، می‌رفتی و نوازشش می‌کردی، زمانی‌که توی تایم استراحتت قهوه‌ی تلخ سفارش می‌دادی و به شهر مرده‌، نگاه می‌کردی؛ همون زمان من دلم رو بهت باختم.


𝖨 𝖼𝖺𝗇 𝗁𝖾𝖺𝗋 𝗍𝗁𝖾 𝗌𝗈𝗎𝗇𝖽 𝗈𝖿 𝖻𝗋𝖾𝖺𝗄𝗂𝗇𝗀 𝖽𝗈𝗐𝗇.
𝖺𝗋𝖾 𝗐𝖾 𝗍𝗈𝗈 𝗒𝗈𝗎𝗇𝗀 𝖿𝗈𝗋 𝗍𝗁𝗂𝗌?
𝖿𝖾𝖾𝗅𝗌 𝗅𝗂𝗄𝖾 𝖨 𝖼𝖺𝗇'𝗍 𝗆𝗈𝗏𝖾.





14 last posts shown.

44

subscribers
Channel statistics