ترجمه شعر و ادب عربی مسعود باب الحوائجی


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


پیشتر بسیاری از این ترجمه ها در توئیتر و اینستاگرام و فیس بوک منتشر شده

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


‏و سرکون بولص آن شاعر مسیحیِ عراقی و تبعیدی در غربت، دیگر از شیخی نمی‌گوید که دی با چراغ همی گشت گِردِ شهر!
از شاعری سخن می‌گوید که در میانه‌ی شب بینِ گرگ‌ها گام می‌زند با فانوسکِ واژگانش !


‏و جنون:
که هیجانِ سرگیجه‌آورِ ماست در چشیدنِ قلمروهایِ دست‌ناسوده‌ی درون‌مان.


علاقه‌مندان به آثار فلسفی به زبان عربی و کتاب‌های فلسفی ترجمه شده به زبان عربی،بسیاری از آثار پیشینیان تا فیلسوفانِ مدرن رو که به عربی بوده و یا به عربی ترجمه شده می توانید در کانال زیر بیابید با تنزیل و دانلود مستقیم 👇👇
https://t.me/philosophybookss


‏زخم عشق لورکا
برگردان از عربی:

وین درد خاسته
ز اندیشه‌ی تکین
دهشت زمان و زمین
گریه‌ی خونِ
حک شده بر چگورلال
لهیب چسبناک و
بار تلاطم دریایی بر دوش
همه تاج مرصع عشقند
بستر زخمی‌ که حسرتم
بخسبد بر تل سینه درهم شکسته‌ام
چکاد حقیقت را می‌جستم
دل تو اما
مغاکی از شرنگ بود و
دهليزعشقي تلخ


وین قوم
اگر ائتلاف کنند و به وحدت برسند نماز گزارند و تاراجِ‌مان کنند؛
وگر اختلاف پیدا کنند، نماز گزارند و به کُشتارمان خیزند..


باور به کپی‌رایت
و حق معنوی مولف چندان بود که حتا در عهدجاهلی،باور داشتند وقتی شاعری می‌میرد و شعرش بدون نامش خوانده و نقل می‌شود از بدنش پرنده‌ای به نام هامه بیرون می‌آید و مدام می‌خواند که سیرابم کنید سیرابم کنید تا وقتی که شعر به نام شاعر اصلی ذکر نمی‌شد آرام نمی‌گرفت.


‏می‌گوید:
دقیقا اینترنت تنها چیزی است که شایسته‌ی اون تکه از آهنگِ حسین الجسمی است وقتی می‌خواند:

"گویا زمان در فراقِ تو از حرکت می‌ایستد و میل گذارش نیست!"

آهنگ جسمی هم ضمیمه‌ی پست شد بشنوید👆


👆اين جابر مدخلي شاعر سعودي چهار عنوان کتاب دارد به نام های:
بوسه‌ی سرما
فریب‌ یاسمن
ماه میانِ دو زخمم
پخش چون غبار


دختری شیعی کاب کرده دلِ سُنیِّ من
آب شدچون شکر در قهوه‌یِ فنجان من

دو لبش مانند خُرما شیره‌اش اندر میان
وه از آن سرخیِّ لب‌ها،قهوه‌یِ خرمابُنان


‏با زِبْریِ نمک
به خارشِ زخم‌هایِ
خود اندرم
بو تا کمک دهم
بی خوابی و بیداریِ خودم...


و انا اضفت
علی احرف جسدک
کوکبا
فللقمر قصائد کاملة
علی جسمک المعری...

#تعريب از من


حالا كه باز بحث زنان است و استادیوم‌ها!

یاد آمدم که حتا شعر،چندان صناعتی مردانه بود که وقتی فرزدق شنید زنی شعری سروده است بی‌درنگ گفت:
مرغی ار بانگِ خروسان برکشد
بایدش کُشتن که مرگِ خود چشد


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
‏این شعر را رشید غلام آهنگساز و خواننده مراکشی خوانده و اجرا و تنظیم کرده
که سر فرصت همه‌اش رو ترجمه می‌کنم


شاید مهمترین شاعر معاصرمصری مصطفی جزار باشد که درخشان‌ترین شعرش"عیون عبله"نقد بی رحمانه‌ای به جهان عرب است ؛عبله معشوقه‌ عنتره بود که برایش دلیری‌ها کرد؛
جزار با اشاره به اینکه عبله‌ها به مستعمره تبدیل شدند و چیزی نمانده که برایش رشادت کرد خطاب به عنتره در اصل به جهان عرب می‌گوید:

‏معشوق و اُشتران و خانه‌ی او از میان برفت

چیزی مگر بمانده تا که در آن هم زیان کنیم ؟


‌‎#واژه‌کاوی

زهر که به فارسی سم است و شرنگ و تریاق؛ در عربی اما غنچه است و گل!
این تضاد زبانی زانجاست که معمولا گروهِ سم‌ها را از برخی گل‌ و گیاهان چون حنظل،شوکران،هلاهل و خشخاش می‌گرفتند،عصاره را زهر یعنی از گل‌گرفته گفتند
شاعران هم گر به خنده‌‌ی گل‌ها بدبین‌اند زان زهریست کاندر نهان دارند
اما زهر و زاهر به معنای درخشنده هم هست همچنانکه گل درخشان و تابنده است، آن عصاره‌ی زهر هم هرچقدر شفاف‌تر می‌شد ناب و خالص‌تر بود و سمّ آن مهلک‌تر.
نهاده زهر بر نوش و خار همبر گل
چنانکه باشد جیلانش از بر عناب
ابوطاهر

**واژه سمیه هم بی ربط نیست
معمولش اینه که مصغر اسماست یا سماء
اما چون با فتح سین مونث سمّی می‌شود و شیشه‌های زهر یا زهردان‌ها معمولا کوچک بوده‌اند اسم مصغرش سُمیه به معنای آن شیشه‌های کوچک حاوی سم هم بوده‌است.


و گفت:
‏مبهوت رقص خورشید هر دیده‌ایست اما

خاطر از آن تُهی شد چون مَه به نغمه آید


‏و همه‌ی آنانی که به یاریِ پیامبری شتافتند،
از بهرِ پیامبری دیگر، رهایش کردند؛
هم‌سانِ عشق
که در آشیانی قرار نباشدش.


👆👆و این که گویی در دیگ حنجره‌‌ی درویش غم پخته‌اند..


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
و چون که امروز تولد محمود درویش بود
بشنویم که می گفت :

و همان دم که صبحانه‌ات را آماده می‌کنی به دیگران هم بیندیش
فرامُش مکن غذای کبوتران را
وانگه که در جنگ‌هایت غوطه‌ور می‌شوی از یاد مبر آنانی را کز پیِ صلح‌اند
وگر قبض آب می‌پردازی از یاد مبر آنانی را که تنها از ابرها می‌نوشیدند
و یا آن‌گه که به خانه‌‌ات می‌شوی یادآر آوارگان کمپ‌ها و خیمه‌ها را،
و هنگامِ خواب و در دمِ شمردنِ ستاره‌ها به دیگرانی بیندیش که جایی بهر بیتوته نیافتند
و آن دمی که با استعاره‌‌ها به آزادی خودت برمی‌خیزی به آنانی بیندیش که حق حرف زدن‌شان هم نبود
در خود درنگی کن گر به خویشانِ دور و نزدیکت می‌اندیشی;
با خود بگو کاش شمعی بودم در این تیرگی‌ها.


‏ابوالعلاء معری در یک بیت درخشان تصویری از شکافِ گوری به ما می‌دهد که قهقه‌زن است بر آمد و شُدِ مُردگانی با عقاید متنوع در دلِ خویش؛
می‌گوید:
گوری که بارها مؤمن و کافر به بر گرفت

بس خنددا به رفت و آمدِ اضداد در برَش

*با این تلمیح که گورها جایگاه گریه‌هایند تصویر خنده‌ از شکاف قبر جناسی بدیع است

20 last posts shown.

517

subscribers
Channel statistics