fermata.


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


personal archive since 2017.
@xparsalimi

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


اکبر، حالم خوب نیست. همین. شش بار نوشتم و پاک کردم؛ نمی‌توانم بیش‌تر بگویم. اکبر، حالم خوب نیست.


We would like to live again.
That means:
We would like to live the same things again.
Maybe walk the long road once more,
experience the point of no return
and feel ourselves far, so far away from our childhood.
Even if we are cold, we still think that
if heavens allow, we will want
to live again.
– Manset




Forward from: parsalimi
To Live Again
Composed and performed by: Parsa Salimi (Inspired by Gerard Manset)
Cover photo: Andrei Tarkovsky


چند دقیقه پیش برای آقا نادر مداد و پاک‌کن و خودکار گرفتم. خوشحال شد. گفت که پنج‌شنبه دوباره نقاشی می‌کشد و به پارسا تقدیمش می‌کند.
سالار کنار آقا نادر خوابیده بود. آقا نادر گفت که سالار مریض است و دندانش درد می‌کند. پرسیدم: «حالا از کجا می‌دونی دندونشه که درد می‌کنه؟» جواب داد: «گربه وقتی دندونش درد می‌گیره دهنشو باز نگه می‌داره، زبونشو میاره بیرون تا به دندونای پایینش نخوره.» آقا نادر گفت که گربه‌ها خیلی باوفا هستند؛ مخصوصاً گربه‌های ماده. گفت که می‌فهمند قرار است برای صاحبشان مشکل پیش بیاید.
آقا نادر از سالار نگهداری می‌کند تا دندانش بهتر شود. سالار خوشبخت‌ترین گربۀ زمین است.


‍‌
آقا نادر گفت: «من پدر گربه‌های این خیابونم.» پرسیدم: «این نقاشی را خودت کشیدی؟» جواب داد: «آره. سالار رو با این لوازم آرایش زنونه کشیدم.» گفتم: «ریمل؟» سرش را تکان داد. بالا را نگاه نمی‌کرد. در طول مدتی که با او حرف می‌زدم مشغول کارهای خودش بود و ماژیک‌ها و مدادهایی را که پیدا کرده بود روی کاغذ می‌کشید. یک ماژیک آبی برداشت. آن را نگاه کرد. گفت: «عجب. نوکش خرابه.» روی کاغذ نوشت: «عجب.» بعد با ریمل اسمش را به انگلیسی روی کاغذ نوشت. فهمیدم اسمش نادر است. گفتم: «برات مداد میارم. چیز دیگه نمی‌خوای؟» گفت: «مداد کنته بیار. آلمانیشو بیار. رفتم بخرم؛ بیست تومن بود. پول نداشتم. قبلاً قلمدون و مداد و همه چی داشتم. شهرداری اومد همۀ وسایلمو جمع کرد و برد.» سالار، گربۀ آقا نادر، خودش را به او می‌چسباند و هر از چند گاه وسایلش را بو می‌کرد. آقا نادر در گوشه‌ای برایش شیر و غذا گذاشته بود. سالار خوشبخت‌ترین گربۀ زمین است.


آقای ژا‌پن (سمت چپ) و موتور آقای ژاپن، تقاطع خیابان انقلاب و فلسطین.
پرچم ژاپن را روی لباس و موتور آقای ژاپن می‌بینید. آقای ژاپن همیشه این سمتِ خیابان روی موتورش می‌نشیند.


اکبر، احتمالاً آقای ژاپن مرده باشد یا زنش را کشته باشد و در زندان منتظر حکم باشد. آخر دیگر او و موتورش را سر چهارراه نمی‌بینم. همیشه به او سلام می‌کردم. نمی‌دانم من را به جا می‌آورد یا نه؛ اما هر دفعه صمیمی و گرم پاسخم را می‌داد.
اکبر، یادم می‌آید یک بار با او هم‌کلام شدم و به من گفت که باید زنش را بکشد. می‌گفت: «زنم جنده شد. همۀ پولم را برد. چهار سال حبس کشیدم.» بقیۀ حرف‌هایش را یادم نمی‌آید. بیش‌تر به تتوهای آبی رنگ روی صورت و گردنش دقت می‌کردم. همینطور ژاکت قرمزی که تابستان و زمستان می‌پوشد و روی قسمت‌های مختلفش پرچم ژاپن دوخته است. هندزفری را با گیرۀ کاغذ به یقۀ لباسش وصل کرده بود. روی کمربند و شلوارش هم عکس پرچم ژاپن داشت. همۀ روز را روی موتورش سر چهارراه می‌نشست و بعضی اوقات کارتن‌های پر از وسیله جابه‌جا می‌کرد. امیدوارم آقای ژاپن را دوباره ببینم و متقاعدش کنم که زنش را نکشد.










Forward from: fermata's back door.
© Maxim Gagarin




Forward from: parsalimi
To Hang Jacek
Composed by: Zbigniew Preisner
Performed by: Parsa Salimi




Forward from: fermata's back door.
Model: Natalya Kotova






آهنگای کوردی قدیمی بسیار زیبان. دو تا آهنگ می‌فرستم؛ یکی از حسن زیرک، استاد بزرگ آواز کوردی، و اونیکی از حمید حمیدی. اَسرین در کوردی به معنی اشکه.

20 last posts shown.

193

subscribers
Channel statistics