لئو به چشم های کارا خیره شد و بهش نفوذ ذهنی کرد و گفت:
«کارا همه چیز رو در مورد من فراموش کن. همه خاطره ها و اینکه دوسم داری رو فراموش کن.
فراموش کن که کسی به اسم لئو وارد زندگیت شده. اگه زمانی ادام یا ماریا صلاح دونستن میتونی به یاد بیاری.»
کارا بی حال شد و بیهوش افتاد زمین.
زخم ماریا داشت بهبود پیدا می کرد. ادام گفت:
«لئو سریع آلن برسون به نزدیک ترین بیمارستان تا زنده بمونه.»
لئو آلن رو بلند کرد و با ابر سرعتش به بیمارستان رسوند. آلن قبل از رفتن لئو گفت:
«لئو کارت حرف نداشت وقتی کله ویلیس رو کندی! واقعا لذت بردم، همیشه از اون مرتیکه متنفر بودم.»
لئو لبخندی زد و گفت:
«وظیفه ام بود! مراقب خودت و بچه عا باش آلن، حواست هم باشه در مورد من چیزی به کارا نگی، من دیگه باید برم.»
آلن: «خداحافظ لئو... جای خالیت همیشه بینمون حس میشه...»
لئو برای آلن دست تکون داد و با سرعت زیاد از اونجا دور شد...
_________________
نظرتون درباره ی این پارت و اگه سوالی دارید به صورت ناشناس برام بفرستین🙏🙏
https://t.me/BiChatBot?start=sc-380753211
جواب در @amterdam_secrets_pm
__________________________
🔥 @Amterdam_secrets
«کارا همه چیز رو در مورد من فراموش کن. همه خاطره ها و اینکه دوسم داری رو فراموش کن.
فراموش کن که کسی به اسم لئو وارد زندگیت شده. اگه زمانی ادام یا ماریا صلاح دونستن میتونی به یاد بیاری.»
کارا بی حال شد و بیهوش افتاد زمین.
زخم ماریا داشت بهبود پیدا می کرد. ادام گفت:
«لئو سریع آلن برسون به نزدیک ترین بیمارستان تا زنده بمونه.»
لئو آلن رو بلند کرد و با ابر سرعتش به بیمارستان رسوند. آلن قبل از رفتن لئو گفت:
«لئو کارت حرف نداشت وقتی کله ویلیس رو کندی! واقعا لذت بردم، همیشه از اون مرتیکه متنفر بودم.»
لئو لبخندی زد و گفت:
«وظیفه ام بود! مراقب خودت و بچه عا باش آلن، حواست هم باشه در مورد من چیزی به کارا نگی، من دیگه باید برم.»
آلن: «خداحافظ لئو... جای خالیت همیشه بینمون حس میشه...»
لئو برای آلن دست تکون داد و با سرعت زیاد از اونجا دور شد...
_________________
نظرتون درباره ی این پارت و اگه سوالی دارید به صورت ناشناس برام بفرستین🙏🙏
https://t.me/BiChatBot?start=sc-380753211
جواب در @amterdam_secrets_pm
__________________________
🔥 @Amterdam_secrets