نوروز پدیدهی بزرگی است؛ و اگر کمی از دیدگاههای سیاسی خودمان نیز نگاهش کنیم (البته منظورم از سیاست چیزی جز انسانشناسی ما نیست)، گوشهای از بزرگی آن آشکار میشود.
شکی نیست که چپگرایان و بنیادگرایان اسلامی حداقل دهههاست که با این جشن باستانی درافتادهاند، البته چون از همان ابتدا میدانستند حتی نمیتوانند کوچکترین لطمهای به آن بزنند، بهصرافت افتادند آن را مصادره کنند. مهمترین چیزی که در نوروز برای مصادره وجود دارد، همین است که نوروز جشن است، شادی است. و مثل هر جشن باستانی دیگری در تمام تاریخ، فرصتی برای شوریدن علیه دولت. در این دو هفته، حتی در تاریکترین دورههای سرکوب، مردم میتوانند شادترین باشند. بزرگترین، قدرتمندترین، ظالمترین حاکمان، در یک جشن باستانی بهطور کاملاً مشروع، و قانونی، تبدیل به دلقکهایی میشوند که مردم آنها را تحقیر میکنند و با این تحقیر، شادمانی. هرچه یک حاکم بخواهد سایهی حکومت خود را سنگینتر کند، تحقیری که خواهد دید نیز سنگینتر خواهد شد. این همان کارناوال آنارشیستیای است که میخائیل باختین در جایی میگوید در ساتورنالیای روم باستان وجود داشت، که بعد به کریسمس تبدیل شد، و درنهایت اروپا را از قرون تاریک وارد رنسانس کرد. جشن باستانی اساساً آنارشیستی است؛ درواقع اگر نبود، امروز به ما نمیرسید. نوروز هم این جشن باستانی ما است.
دشمنان نوروز و دوستداران دولت در هر دورهای از تاریخ کوشیدهاند با جلوگیری از این شادی، جنبهی کارناوالی و آنارشیستی آن را بزدایند و به این ترتیب مصادرهاش کنند. البته هر بار نیز شکست خوردهند. جالبترین نکته این که دفاع از این سنت نیاز به هیچگونه آمادگی و نقشه و برنامهای نداشته است. در هیچکجای تاریخ ایران، گروه، نهاد، حزب یا دولت مدافع نوروز نمیبینیم. دولتها فقط یا علیه نوروز بودهاند، یا سعی کردهاند کنار مردم آن را جشن بگیرند تا تحقیر نشوند. امروز دست تقدیر کاری کرده که چپگرایان و بنیادگرایان هردو باید هویت خود را در آوارههای غزه تعریف کنند. باید بگویند در این جشن نیز غمی در دل خود داریم. حتی یکیشان میبیند روزهای عزایش با این جشن همزمان شده. درست این بود که بگویند برای دو هفته کاملاً شادیم و غزه را فراموش خواهیم کرد. اما چنان هویت خود را به آنجا گره زدهاند که نمیتوانند با این کار دو هفته بیهویتی را تحمل کنند. حالا از این طرف، نیرویی بزرگتر از تمام اندیشه و تاریخشان تمسخرشان میکند؛ از آن طرف نیز آوارهی غزهای و طرفدارانش، که تمام زندگی خود را در ناله و گریه خلاصه کردهاند، نمیتوانند جز به دیدهی تحقیر به این ایرانی نگاه کنند که نتوانسته تمام و کمال از این جشن باستانی نوروز جدا شود. اما همانطور که گفتم، جالبترین نکته این است که ما نیازی نداریم برای مقابله با اینها و حفظ جشن خود کوچکترین کار اضافهای انجام دهیم. همین که در سال نو با تبریکی ساده به استقبال دوستان و آشنایان خود میرویم، لگدی محکم به دهان تمام مغمومان این روزها خواهد بود.
من هم بهنوبهی خودم نوروزی پیروز و شاد را برای شما آرزو میکنم.
@austro_libertarian
شکی نیست که چپگرایان و بنیادگرایان اسلامی حداقل دهههاست که با این جشن باستانی درافتادهاند، البته چون از همان ابتدا میدانستند حتی نمیتوانند کوچکترین لطمهای به آن بزنند، بهصرافت افتادند آن را مصادره کنند. مهمترین چیزی که در نوروز برای مصادره وجود دارد، همین است که نوروز جشن است، شادی است. و مثل هر جشن باستانی دیگری در تمام تاریخ، فرصتی برای شوریدن علیه دولت. در این دو هفته، حتی در تاریکترین دورههای سرکوب، مردم میتوانند شادترین باشند. بزرگترین، قدرتمندترین، ظالمترین حاکمان، در یک جشن باستانی بهطور کاملاً مشروع، و قانونی، تبدیل به دلقکهایی میشوند که مردم آنها را تحقیر میکنند و با این تحقیر، شادمانی. هرچه یک حاکم بخواهد سایهی حکومت خود را سنگینتر کند، تحقیری که خواهد دید نیز سنگینتر خواهد شد. این همان کارناوال آنارشیستیای است که میخائیل باختین در جایی میگوید در ساتورنالیای روم باستان وجود داشت، که بعد به کریسمس تبدیل شد، و درنهایت اروپا را از قرون تاریک وارد رنسانس کرد. جشن باستانی اساساً آنارشیستی است؛ درواقع اگر نبود، امروز به ما نمیرسید. نوروز هم این جشن باستانی ما است.
دشمنان نوروز و دوستداران دولت در هر دورهای از تاریخ کوشیدهاند با جلوگیری از این شادی، جنبهی کارناوالی و آنارشیستی آن را بزدایند و به این ترتیب مصادرهاش کنند. البته هر بار نیز شکست خوردهند. جالبترین نکته این که دفاع از این سنت نیاز به هیچگونه آمادگی و نقشه و برنامهای نداشته است. در هیچکجای تاریخ ایران، گروه، نهاد، حزب یا دولت مدافع نوروز نمیبینیم. دولتها فقط یا علیه نوروز بودهاند، یا سعی کردهاند کنار مردم آن را جشن بگیرند تا تحقیر نشوند. امروز دست تقدیر کاری کرده که چپگرایان و بنیادگرایان هردو باید هویت خود را در آوارههای غزه تعریف کنند. باید بگویند در این جشن نیز غمی در دل خود داریم. حتی یکیشان میبیند روزهای عزایش با این جشن همزمان شده. درست این بود که بگویند برای دو هفته کاملاً شادیم و غزه را فراموش خواهیم کرد. اما چنان هویت خود را به آنجا گره زدهاند که نمیتوانند با این کار دو هفته بیهویتی را تحمل کنند. حالا از این طرف، نیرویی بزرگتر از تمام اندیشه و تاریخشان تمسخرشان میکند؛ از آن طرف نیز آوارهی غزهای و طرفدارانش، که تمام زندگی خود را در ناله و گریه خلاصه کردهاند، نمیتوانند جز به دیدهی تحقیر به این ایرانی نگاه کنند که نتوانسته تمام و کمال از این جشن باستانی نوروز جدا شود. اما همانطور که گفتم، جالبترین نکته این است که ما نیازی نداریم برای مقابله با اینها و حفظ جشن خود کوچکترین کار اضافهای انجام دهیم. همین که در سال نو با تبریکی ساده به استقبال دوستان و آشنایان خود میرویم، لگدی محکم به دهان تمام مغمومان این روزها خواهد بود.
من هم بهنوبهی خودم نوروزی پیروز و شاد را برای شما آرزو میکنم.
@austro_libertarian